چکیده:
انسان به عنوان اصلی ترین موجود در جهان آفرینش و به سبب دارا بودن ویژگی های خاص خود، همواره به نوعی محور توجه اندیشمندان مختلف بود و هر گروه با توجه به بینش های خاص خود، شناخت انسان را مورد بحث و بررسی قرار داده است.جامع ترین و در عین حال، مطمئن ترین راه شناخت انسان، رجوع به خالق او و بهره گیری از منابع الهی در این زمینه است. این مقاله با استفاده از این منابع و با روشی تحلیلی ـ توصیفی به بررسی ویژگی های انسان و آفرینش او نموده، سپس به جستجوی تعریف مصطلح «انسان» از منظر قرآن پرداخته است و بر اساس همین تعریف، عوامل سیر انسان و باریابی او به مقام «انسان متعالی» و موانع صعود و تعالی وی را تبیین می نماید. با دقت در آیات قرآن کریم چنین دریافت می شود که انسان به عنوان «احسن المخلوقین»، موجودی است که از نظر آفرینش با سایر موجودات عالم هستی متفاوت می باشد و با استعانت از علوم و معارف وحیانی و ایمان و اعتقاد صحیح، قادر به باریابی به مقام خلیفه اللهی می باشد.
خلاصه ماشینی:
com@E-mail: kouhi١٣٩١ مقدمه از زمانی که پروتاگوراس سوفیست در قرن پنجم پیش از میلاد می گفت : انسان معیـار همـۀ اشیاء است ، سپس مطرح شدن نظر سقراط مبنی بر شناخت خویشتن و علاقه مندی نوع بشر به کیهان شناسی جهت شناخت و فهم جهان و به دنبال آن خداشناسی و انسان شناسی در یونان و روم باستان و همراه با تعلیمات فیثاغورث ، افلاطـون و نوافلاطونیـان ، مبنـی بـر نداشـتن قلمـرو مستقل برای آدمی و تحت تأثیر بودن وی و سرنوشت او از عوالم آسمانی، تا برتری خداشناسـی بر کیهان شناسی در قرون وسطی و مطرح ساختن سقوط و هبوط بشر بر زمین جهت شناسـایی خداوند و اطاعت اوامر او و در پی آن ظهور اومانیسم یا انسان مداری در دورة رنسانس و توجه به آزادی و حیثیت انسانی که معلول رفتار سلطه ای اولیای دین و عالمان الهیـات و فلسـفۀ قـرون وسطایی بود، تا قرن شانزدهم که میشل دو مـونتنی، نخسـتین کوشـش فلسـفی را در تـأملات انسان شناختی عرضه می دارد، کوششـی کـه در آن انسـان مرکزیـت یافتـه باشـد و جنبـه هـای گوناگون وجود او با روحیه ای از پژوهش تجربی و آزاد از همۀ رشته های پیوسته به امور جزمـی وارسی می شود، انسان شناسیی که به خود انسان باز می گردد و تقدم را به آن حقیقتی می دهـد که در باطن اوست ، تا قرن هجدهم که انسان شناسی شاخه ای از فلسفه شده که با علوم انسـانی پیوند نزدیک دارد و می کوشد تا معلومات عینی جدید گرد آمده دربارة انسـان را بـا ارزش هـایی که شعور انسانی را تشکیل می دهد، ارتباط دهد، در هر دوره با گذشت زمان و پیشرفت آگـاهی، انسان شناسی رهیافت های خود را به انسان ، چندجانبه نموده ، وسعت بخشیده و کوشیده است تا داده های علوم دیگر را به ضرورت در رهیافت خود نسـبت بـه انسـان وارد سـازد، بـه طـوری کـه متفکران عصر روشنگری غیر از اینکه انسان را جانوری در میان جانوران مطـرح سـاختند، ایـن مسأله را کشف نمودند که انسان تنها یک موجود طبیعی نیست ، بلکه یک موجود فرهنگـی نیـز هست .