چکیده:
کلیشه های جنسیتی باورهای قالبی مشترک فرهنگی درباره ی رفتارها ،فعالیت ها و صفات زنانه و مردانه هستند. در این کلیشه ها گروه های مردان و زنان با یکدیگر مقایسه می شوند و معمولا این ارزشیابی به تبعیض جنسی می انجامد. الگویابی جنسی از دوران کودکی آغاز می شود و کتاب های کودک و نوجوان در کنار دیگر ابزارهای جامعه پذیری، نقش چشمگیری در انتقال هنجارها و شکل دادن به هویت جنسی دارند. پژوهش های محققان نشان می دهد که در بخش عمده ای از داستان های واقع گرای کودک و نوجوان، تصویری که از دو جنس عرضه شده است،تبعیض آمیز است . در داستان های فانتزی عواملی همچون قراردادهای گونه ی ادبی ، جنس نویسنده ، تاریخ نگارش و میزان فانتاستیک بودن کنش ها و شخصیت ها بر میزان و نوع کلیشه ها تأثیر محسوسی دارند. در این مقاله کوشش شده است یکی از عوامل ، یعنی تأثیر فضای فانتزی و شخصیت های فانتاستیک بر میزان کلیشه ها، بررسی شود.بدین منظور تعدادی از فانتزی های برگزیده ی سه نهاد شناخته شده در حوزه-ی کودک و نوجوان، به عنوان پیکره ی پژوهش انتخاب و تحلیل شدند . یافته ی نهایی مقاله بر آن است که شدت و ضعف بازتاب کلیشه های جنسیتی رابطه ی مستقیمی با واقعیت و فرا واقعیت دارد. در داستان هایی که هیچ عنصر و پدیده ای از جهان واقع وجود ندارد، کلیشه ها دیده نمی شوند. در داستان هایی که از دو عالم فراتری و فروتری و شخصیت های فانتاستیک و انسانی ترکیب شده اند، کلیشه ها تنها در بخش غیر فانتزی دیده می شود و در نهایت در داستان هایی که غلبه با واقع گرایی است و عناصر و شخصیت های فانتاستیک محدودتری دیده می شود، کلیشه های جنسیتی پررنگ ترند.
خلاصه ماشینی:
پرسش این است که آیا در فانتزیها نیز، بهعنوان بخشی از پیکرهی ادبیات کودک و نوجوان، کلیشهها و پیشداوریهای تبعیض جنسی به همان میزان آثار واقعگرا وجود دارد؟ فرض و تصور نخستین ما بر این است که وجود دارد؛ اما به نظر میرسد با توجه به تنوع گونههای فانتزی و فضای فراتری و شخصیتهای غیرعادی و متفاوت این نوع داستانها مؤلف میتواند به شکلی آزادانهتر و بهدور از دغدغهی حساسیتهای اجتماعی و فرهنگی، شخصیتها، کنشها و صفاتشان را متفاوت با آنچه که در کلیشههای جنسیتی آمده است، خلق کند.
در فانتزیها، درکنار همهی این عوامل، دورشدن از دنیای واقعی و شخصیتهای صرفا انسانی و درمقابل، نزدیکی به عالم فانتزی و شخصیتهای تخیلی و فانتاستیک نیز بر میزان کلیشههای جنسیتی مؤثر است.
کلیشههای جنسیتی در داستانهایی با فضای فراواقعی و شخصیتهای فانتاستیک در این دسته از داستانها که در فضای فانتزی رخ میدهند، برخی شخصیتها از دنیای واقعی گرفته شدهاند؛ اما دارای صفتهای تخیلی هستند.
به نظر میرسد در این آثار نویسنده، به دور از دغدغهی جنسها و نقشهای محدود تعیینشده برای آنها، بیشتر در اندیشهی انتقال مفاهیم عام انسانی همچون: همدردی، همدلی، نیکی و بخشش است و میخواهد به پرسشها و ابهاماتی که در ذهن کودک وجود دارد، پاسخ دهد؛ برای نمونه، در داستان سه تا دوست از مجموعهداستان پستهی دهانبسته نوشتهی شکوه قاسمنیا، با سه شخصیت فانتاستیک روبهرو هستیم که جنسشان روشن نیست؛ کفشدوزک بیخال و شاپرک بیبال و جیرجیرک بیحال از نقصهای خود در عذابند و معتقدند با این عیبها از عهدهی انجام هیچ کاری برنمیآیند؛ اما، درنهایت، با یاریجستن از همین نقصها، در پرتو همیاری و همکاری، مورچهای گمشده را به مادرش میرسانند.