چکیده:
هدف عمده تحقیق تعیین رابطه نگرش دانشآموزان به تکالیف درسی و میزان بهرهگیری از راهبردهای مدیریت تکالیف بود. طرح تحقیق مورد استفاده توصیفی ـ همبستگی و جامعه آماری، شامل کلیه دانشآموزان دوره راهنمایی شهر سنندج در سال 1390 بود. در مجموع، چهار مدرسه بر اساس جنسیت دانشآموزان از دو ناحیه آموزش و پرورش سنندج به صورت نمونهگیری تصادفی خوشهای انتخاب شدند که تعداد 510 دانشآموز را از هر سه پایه تحصیلی در برگرفت. جهت گردآوری دادهها از مقیاسهای نگرش به تکالیف درسی و راهبردهای مدیریت تکالیف استفاده شد. نتایج گویای آن بود که مقیاسهای مذکور از روایی و پایایی مطلوبی برخوردارند. یافتهها نشان داد که بین متغیر نگرش به تکالیف درسی دانشآموزان با مؤلفههای راهبردهای مدیریت تکالیف همبستگی مثبت و معناداری وجود دارد. دانشآموزانی که نگرش مثبتی به انجام تکالیف داشتند از سطح بالاتری از راهبردهای مدیریت تکالیف برخوردار بودند. دانشآموزان دختر نگرش مثبتتری به تکالیف درسی داشتند و از میانگین نمرات بالاتری نسبت به پسران در بکارگیری راهبردهای مدیریت تکالیف برخوردار بودند. یافتههای دیگر بیانگر تفاوت معنادار بین میزان استفاده دانشآموزان از راهبردهای مدیریت تکالیف و نگرش به تکلیف با توجه به پایه تحصیلی آنان بود. دانشآموزان پایههای پایینتر به راهبردهای مدیریتی (مانند: بازخورد معلم در تکالیف و تنظیم فضای انجام تکلیف) توجه بیشتری نسبت به پایههای بالاتر داشتند.