چکیده:
احساسات و عواطف موضوعی است که تا به حال از دید جامعه شناسی به طور عام و جرم شناسی به طور خاص، مغفول مانده است. بر این اساس، مقاله حاضر تلاش می کند زمینه ای برای بحث و فحص نظری در حیطه روابط عواطف بشری و جرم، مجازات و کنترل اجتماعی، فراهم بیاورد. در حال حاضر، با توجه به بروز مشکلات و معضلات گوناگون در عرصه تبیین، پیش بینی و پیشگیری از جرم، و نیز به سبب به بن بست رسیدن بسیاری از پیشنهادات و راهکارهای جرم شناختی برای کاهش جرم (بویژه در سنت جرم شناختی بازدارندگی و کنترل اجتماعی)، پرداختن به سوائق عاطفی همچون خشم، شادی، ترس، غم، کینه، بغض، عصبانیت، شرم، گناه و جز این به ضرورتی بنیادین بدل گشته است؛ چه این عواطف شامل انگیزه مجرم، پویش های جرایم کینه توزانه، خشونت خانگی، ترس از جرم، قربانی شدن و تاثیرات آن باشد و چه مطالبات تند و پرشور شهروندان برای برقراری نظم و امنیت. بسیار دشوار است که بتوان بدون توجه جدی به نقش و جایگاه احساسات در حیات اجتماعی، تحلیل کاملی از جرم و دادگری بدست داد. به گفته نوربرت الیاس جامعه شناس شهیر آلمانی، هر تحقیق و پژوهشی که بدون توجه به ساخت سوائق، جهت و شکل احساسات و عواطف انسانی، صرفا آگاهی انسان، «دلیل» یا «ایده های» آنها را در نظر بگیرد، از همان ابتدا ناقص است و ارزش چندانی بر آن مترتب نیست. با این وصف، گشودن باب بحثی برای احساسات و عواطف در حیطه جرم شناسی و عطف توجه جدی به آن در تشریح و تبیین رفتارهای مجرمانه، بسیار لازم و ضروری است.
Sentiments have been undermined both in sociology and criminology. In
this way, this article tries to prepare the grounds for some theoretical
discussion on relationship between human sentiments and crime, punishment
, and social control. Nowadays, the problems in defining, predicting and
preventing crime as well as the failure of criminological preventing measures,
attending to such sentiments as anger, happiness, fear, disappointment, grudge,
shame, and guilt feeling has become a basic need. It might be due to the fact
that it seems impossible to separate these sentiments from criminals’ motifs
in hatred crimes, domestic violence, and other types of crimes. In addition,
citizens’ inquiries for the establishment of law and order is directly related to
the exact understanding of crime and justice in terms of these emotions. As
was stated by Norbert Elyas, any study on humans that disregards the structure
of human motifs and his sentiments is doomed to deficiency from the very
beginning. In this way, opening up a discussion on emotions and sentiments in
criminology and paying attention to it is necessary to define and characterize
criminal behavior.
خلاصه ماشینی:
"هزینة زندان چه با فلاکت و بدبختی ازدحام جمعیت ارزیابی شود و چه با کاستن از خدمات آموزشی و سایر خدمات دولتی به منظور پرداخت به زندانیان ، زمزمة هماهنگی به گوش می رســد که می پرســند با این میزان حبس و بازداشــت ها، واقعا چه چیز عاید ما می شــود؟ به عبارتی ســوال این است که مجازات زندان ، چه ثمره و دستاوردی در پی دارد؟ پــاره ای مســائل و موضوعات در حوزة جرم و انحرفات مطرح اســت کــه عموم نظریه های جرم شــناختی هنوز برای تبیین آنها در تقلا و کوشــش اند؛ اینکه رفتار مجرمانه به شدت و به 1- Jock Young 2- aetiological crisis 3- civilizing process طرز مبهمی با احساســات گوناگون از جمله شــرم و گناه پیوند دارد.
پیوند با مدرسه به این فرآیند اضافه می شــود؛ دانش آموزانی که به مدرسه دلبستگی و تعهد دارند، پیام ها و انتظارات معلمان را که معمولا هم نوا با قانون اند، بیشــتر دریافت می کنند؛ اما تعامل با دوســتان (کجرو) ممکن است بر فرآیندهای شرم و گناه مورد انتظار انطباقی ، به شیوة متفاوتی تأثیرگذار باشد؛ اول از همه ، ارزش های اخلاقی فرد ممکن است تحت تأثیر نگرش ها و باورهای دوستان باشد؛ دوم اینکه ممکن اســت افراد زمانی که معتقد باشــند تخلف برای ابراز وفاداری به دوســتان و جلوگیری از تمســخر و اســتهزا لازم اســت ، به دلیل عدم انجام تخلف توقع شرم و گناه داشته باشند (اسونسون ، ٢٠١٣: ٢٤)."