چکیده:
یکی از مسائل برجسته در عرفان اسلامی، نیاز سالک به مرشد به منظور راهنمایی و دستگیری در سیر و سلوک است. سنت اهل تصوف این گونه است که سالک، آداب سیر و سلوک خود را نزد استادی فرا گرفته و تحت توجه او سلوک می نماید. این موضوع، موجب طرح رابطه مرشد و سالک، آداب مرید و مراد شده است. این موضوع بستر مناسب پیدایش آسیب هایی در مسیر عرفان و تصوف گردید و تا افراد شیاد در خانقاه ها با فریب دادن انسان های ساده دل، که قصد تهذیب نفس دارند را فریب دهند.هدف این مقاله ضمن بررسی آیات و روایات، متون عرفانی و کلمات متصوفه، بیان ضرورت وجود استاد شایسته در مسائل معنوی است که وظیفه دارد سالک را در راه رسیدن به معرفت حق راهنمایی و دستگیری کند. در این زمینه آسیب هایی وجود دارد که مهم ترین آن، سرسپردگی به نااهل است که موجب گمراهی از مسیر کمال می شود. برای پیش گیری از این آسیب، شناخت کامل استاد در انتخاب و تبعیت کردن از او لازم است. روش تحقیق تحلیلی ـ توصیفی است.
خلاصه ماشینی:
"در این مصاحبت، باید با کسی همراه شود که مانند او دارای همین هدف و رویکرد باشد و نیز نسبت به راه و منازل علم و اطلاع داشته باشد و چنین شخصی همان شیخ است (یثربی، 1372، ص 452) باید به او اعتماد کند؛ زیرا او راهنمایی است که خود این راه را رفته و برای دست گیری سالکان مراجعت نموده، رفیقی است که تجربیات زیادی کسب کرده و خود را ملزم به راهنمایی و هدایت نیازمندان می داند.
وظیفه سالک پیش از رسیدن خدمت استاد در این مرحله، این سؤال مطرح می شود که آیا انسانی که قصد سیر و سلوک دارد، از ابتدا باید به دنبال استاد باشد و تا آن را نیافته، هیچ عملی انجام ندهد و آیا همه مسائل از ابتدا به دست استاد است، یا وظیفه دیگری هم دارد؟ عرفا بر وجود استاد و ضرورت آن تأکید دارند.
البته این اعتقاد، به دلیل ایجاد الفت و رابطه محبت میان مرید و مراد بود تا احوال و اقوال شیخ، در او تأثیر بیشتری داشته باشد و موجب بروز آسیب در مسیر سلوک نگردد (کاشانی، 1372، ص 219)، در جای خود مطلب حقی است، ولی بعضی از عارف نمایان از این مسئله سوءاستفاده کرده و با القای کامل بودن خود به سالکان، موجب شدند تا آنان را در خانقاه های خود نگاه داشته، تا به مقصود خود دست یابند."