چکیده:
در جهان باستان ، اخلاق فضیلت چهرة غالب اخلاق بود، اما در دوران مدرن ، و تقریبا تا همین اواخر، اخلاق فضیلت بـه دلیـل توجـه بـه رویکـردهـای اخلاقـی دیگـر، ماننـد فایده گرایی و اخلاق کانتی، عمدتا فراموش شده بود. با این حال ، طی پنجاه سال اخیـر این مسئله تغییر کرده است . در ١٩٥٨ الیزابت انسکم مقاله ای با عنوان «فلسفه اخـلاق مدرن » منتشر کرد که در آن از اخلاق کانتی و نتیجه گرایی (فایده گرا) به شدت انتقاد و بازگشت به «روان شناسی اخلاق » ارسطو را توصیه کرد. از آن زمان اخلاق فضـیلت بـا قوت و قدرت احیا شده و در ده سال اخیر رفته رفته به یکی از صورت های اصلی نظریه اخلاقی معاصر تبدیل شده است . در نوشتار پیش رو، میخواهم بگویم اخـلاق فضـیلت چه هست و چه نیست ، و این مسئله همراه با ترسیم مغایرت های بین اخلاق فضـیلت و دیگر رویکردهای فلسفی به اخلاق خواهد بود. سپس میخواهم به مقایسـه و سـنجش انواع اصـلی اخـلاق فضـیلت در طـول تـاریخ و در دورة معاصـر بپـردازم و در ادامـه از مشکلات یا چالش های اصلیای که امروزه اخلاق فضیلت با آنها روبـه رو اسـت بحـث خواهم کرد. نهایتا مایلم برخی شباهت ها و تفاوت های جالب بین صورت هـای مختلـف اخلاق فضیلت و روش های دیگر اندیشه دربارة مسائل اخلاقی را شرح دهم .
خلاصه ماشینی:
اما منبع تاریخی این مسئله هـر چـه باشـد، بسـیاری از اخـلاق فضیلت های مدرن و معاصر بر وظایف در قبال دیگران ، حتی به بهای فدا کردن به روزی کسی که این وظایف را دارد، تأکید میکنند و از این حیـث اخـلاق فضـیلت مـدرن بـه اخلاق کانتی و فایده گرایی بیشتر شبیه است تا به گونه های باستانی تفکر اخلاقی، که به آن اشاره کردیم .
اخـلاق فضـیلت کلاسیک کهن ، در پیش فرض های خود تقریبا در تمام موارد عقل گرایانه بوده اسـت ، امـا تفکر باستانی بودایی و چینی، دست کم در برخی موارد بـر جنبـه عـاطفی یـا احساسـی اخلاق ، تأکید میکنند؛ و هیوم و متخصصان اخلاق فضیلت در دوران معاصر، که تحـت تأثیر او هستند، نیز به جای عقل بشری، عاطفه و احسـاس را پایـه ای بـرای اخـلاق در نظـر مـیگیرنـد.
کریستین اسوانتون از ایده هـای نیچـه ای در کتـاب خـود موسـوم بـه اخـلاق فضـیلت : دیدگاهی تکثرگرایانه (Virtue Ethics: A Pluralistic View) (٢٠٠٣) استفاده میکند، و مـن خـود در مورد قرائت نیچه ای از اخلاق فضیلت در کتابم به نام اخلاقیات مبتنـی بـر عواطـف (Morals from Motives) (٢٠٠١) بحث کرده ام (اما به صراحت آن را رد کرده ام ).
به هر حال تمام این مقایسه ها دست کم برای من نشان دهنـده آن اسـت کـه چگونـه اخلاق فضیلت با روشن بینیها و مناقشاتی که خصیصه سنت های تاریخی تفکر اخلاقی و تحولات معاصر آن سنت هاست ، به نحو مطلوبی سازگار شده است .