خلاصه ماشینی:
مسلمانان با اعتقاد به اینکه خود زبان قرآن دلیلی است بر دین اسلام، در برابر چنین روندی سرسختانه مقاومت میکنند و برخی نیز ترجمهای از این متن را قرآن نمینامند و ترجیح میدهند که واژه «تفسیر» یا «نسخه» را در این باره به کار ببرند، زیرا به نظر آنها ترجمه قرآن به زبانی غیر عربی، بازآفرینی آن به زبان دیگر نیست.
این مسئله بهطور خاص در مورد قرآن صادق است زیرا برخی معتقدند که لحن قرآن در فهمیدنش بسیار مهم است و ما بایستی به یاد داشته باشیم که در سالهای آغازین اسلام احتمالا قرآن حفظ میشد و نسخههای نوشته شده تنها برای کمک به مؤمنان مورد استفاده قرار میگرفت، بدین گونه که به آنها کمک میکرد تا بخشی را که در درستی و دقت آن شک داشتند به یاد آورند.
حتی اگر قرآن به عنوان اثری ادبی، اثری کاملا استثنایی باشد که برای تأثیر گذاشتن بر اعراب نازل شده باشد، اعرابی که شعر را فرمی هنری میدانستند و بدان ارزش زیادی قائل بودند، در این صورت ما بایستی بر این عقیده باشیم که شعر بینظیر نمیتواند ترجمه شود.
اگر بخواهیم معنای امی را بدانیم روشهای متعددی برای این کار وجود دارد، بنابراین نباید زیاد به این موضوع پرداخت، اما مسئله در اینجاست که آیا امکان دارد که قرآن دارای مولفی انسانی دانسته شود.
اما اگر سبک مسئلهای زیباشناختی است در این صورت علت بیاعتنایی و بیعلاقگی به متن آیا نمیتواند ناشی از آن باشد؟ نباید فراموش کنیم که حتی در دوران پیامبر نیز زبانهای عربی با هم متفاوت بودند و مهمتر از آن روشهای مختلفی برای قرائت و حفظ زبان وجود داشت.