چکیده:
ادبیات دانش ژئوپلیتیک کلاسیک ناظر بر جنبه های عینی رابطه قدرت، سیاست و جغرافیا بود و همگام با تحولات فلسفی صورت گرفته در ربع پایانی قرن بیستم، جغرافیای سیاسی و ژئوپلیتیک نیز متاثر از این فضا و در تلاش برای بازسازی هویت خویش و تولید ادبیات نظری در پاسخ گویی به نیازهای جدید، با رویکرد «ژئوپلیتیک انتقادی» به ساخت شکنی و بر هم زدن بنیان های تثبیت شده در ژئوپلیتیک سنتی پرداخت.
نشانه شناسی را می توان از کدهای ژئوپلیتیکی گفتمان پسامدرنیسم دانست که می کوشد از متن های اجتماعی برساخته از سوی رسانه ها که سعی دارند بر اساس علایق ژئوپلیتیکی خود و با توسل به بازنمایی به مخاطبین القا نمایند، رمز گشایی کرده، حجاب از چهره آنان برگیرد.
روش تحقیق مقاله مبتنی بر روش اسنادی و کتابخانه ای و هدف تحقیق مطالعه بنیادی در بازشناسی و کاربست مفهوم بازنمایی در مطالعات جغرافیای سیاسی و ژئوپلیتیک است.
بهره نهایی مقاله مبین آن است که اصطلاح بازنمایی، از قابلیت و گستره معنایی وسیعی در تحلیل اندیشه های ژئوپلیتیکی برخوردار است.