چکیده:
خاقانی شروانی ملقب به «افضل الدین» از شعرای متشرع سده ششم هجری است. وجود مضامین علمی چون مضامین طب، نجوم، فلسفه، کلام، عرفان و اندیشه های مذهبی در سخن او سبب شده است تا او را «حکیم» نیز بخوانند. باورهای دینی و اندیشه های مبتنی بر شرع از مهمترین درونمایه های شعر خاقانی است که عموما در قالب تصاویر بدیع و شاعرانه، ساخته و پرداخته شده است. محور اصلی پژوهش حاضر، بررسی تجلی کعبه در دیوان خاقانی از منظر نقد تصویر پردازی است؛ موضوعی که در کتاب های بلاغی گذشته، چندان مورد توجه نبوده و تنها تجلی منفی مفاهیم دینی در آثار ادبی تحت عنوان «ترک ادب شرعی» در قالب تعاریف و شواهدی مجمل، ذکر شده ولی بحث مفصلی در مورد شریعت و تصویر و روابط متقابل آنها نیامده است. بدین ترتیب مساله «تصویر» و «شریعت» و «کعبه» و تعامل این سه واژه با همدیگر و چگونگی کاربرد و رویکردهای آن در دیوان خاقانی، محور اصلی پژوهش حاضر را تشکیل می دهد. این نوشتار روشن می سازد که نگرش خاقانی به کعبه و تجلی این نگرش در اشعار وی، به رغم بسامد فراوان، آن گونه که انتظار می رود همگون با اصول عقاید و آموزه های اسلامی نیست و شاعر، نگرش خویش را در بسیاری از موارد، مداحانه، به حب حطام دنیا آلوده و از آن اصول تخطی کرده است.
Khaqani Shervani، entitled Afzal al-Din، is one of the pious poets of sixth century (A.H). The presence of scientific issues like medicine، astronomy، philosophy، theology، mysticism and religious thoughts in his poetry led to his being called “philosopher”. Religious beliefs and thoughts based on the Law are amongst the most important motifs of his poems which have been elaborated generally in the form of innovative and poetic images. The main axis of this article is the exploration of Ka’beh manifestation in his Divan with regard to critique of imagery; an issue which has not been considered in the past rhetorical books and simply the negative manifestation of religious concepts in literary works، named as neglecting the courtesy of Law، has been mentioned in the form of brief definitions and evidence but there is no detailed discussion about the Law، image and their mutual relationships. The issue of image، the Law and Ka’beh، the interaction of these three words and how they are used in Khaqani’s Divan constitutes the main axis of this article. This article shows that his attitude to Ka’beh and its manifestation، in spite of its high frequency in his poems، is not in line with the principles of Islamic beliefs and teachings، as much as is expected، and the poet has violated such principles and polluted his view with the love of the world panegyrically in many instances.
خلاصه ماشینی:
این بارگاه را بنده ای نیز هست و آن بنده، خاقانی است که بارگاهش را قبله ساخته است: بارگاهش کعبه ملک است و من قبله گاه از آستان خواهم گزید (170) ممدوحان زن نیز در این تصاویر از جایگاه ویژه ای برخوردارند چنانکه ملکه صفوه الدین از آنجا که مجاور حجاب است، صفت نهان کعبه را دارد (از دیدگاه نهان بودن در حجاب، مانند کعبه است): چندان که مجاور حجابی داری صفت نهان کعبه (404) در تصویرهایی که شاعر، ملکه عصمه الدین را مورد ستایش قرار داده، شدت انحراف از معاییر ارزشی شریعت فراوان تر است چنان که در تصویری، ملکه را پاسبان کعبه می داند که دزدان از سایه اش می گریزند: ظلم از در تو رمید چون دیو از سایه پاسبان کعبه (404) و یا شاهانی را که در پناه قدر اویند، چونان مرغانی میداند که در پناه کعبه جای گرفته اند: شاهان همه در پناه قدرت چون مرغان در امان کعبه (403) در تعدادی از تصاویر این دسته، گنبدهای قبور و بارگاه ها، بزم ممدوحان، سراپرده ها و حرم های آنان و مواردی از این دست نیز به کعبه تشبیه شده است چنانکه از نظر شاعر، قبر امام محمد بن یحیی، به کعبه میماند با این تفضیل که این کعبه (گنبد قبر متوفی) حاجت روای خاکیان است: از گنبد فلک ندی آمد به گوش او کای گنبد تو کعبه حاجت روای خاک (238) صحن بارگاه اتابک مظفر قزل ارسلان ایلدگز نیز چونان کعبه ای است که کبوتر خانه باغ رضوان است و کعبه چون مجاوری گرد آن بارگاه به طواف مشغول است: کعبه ملک است صحن بارگاهش کز شرفبلکه تا این کعبه رضوان را کبوترخانه شد باغ رضوان را کبوترخانه ایدر ساختندچون کبوتر کعبه را گردش مجاور ساختند (114) در برخی تصاویر نیز زشتی توصیف در ظاهر بیت نیست بلکه در کنه و ژرفای معنایی آن است و توجه و دقت به کنه تشبیهی تصاویر، زشتی آنها را آشکار می سازد چنانکه شاعر می گوید همان طور که روا نیست روضه دارالسلام آخور خر باشد و روا نیست که جل سگ را خلعت بیت الله کنند، حکومت خراسان هم که از آن ممدوح است نباید در کف دیگران باشد: ملک خراسان تراست در کف اغیار غصب...