چکیده:
هیچ فیلسوفی از اندیشیدن دربارهی خدا فارغ نبوده است. خواه خدا را بپرستد یا الحاد بورزد. اهمیت و صعوبت مسایل خداشناسی به علت عظمت و علو مکانت و مرتبه خداوند فلاسفهی مسلمان را واداشته تا به قصور عقل اذعان کنند. آنچه ایشان - به ویژه از روزگار ملاصدرا و پس از وی توسط اتباع حکمت متعالیه تا زمان ما- درحیطهی خداشناسی آوردهاند، وامدار برخی کلمات و سخنان شامخ حضرت علی است.از جمله مباحثی که در بخش الهیات بالمعنیالاخص تنها به مدد آموزههای نهج البلاغه تا حدودی روشنی یافته عبارت است از مراتب توحید حقیقی و ناب، امکان معرفت خداوند، مراتب معرفت انسان به حق تعالی، نحوه اتصاف خدا به اوصاف کمالیه، مسالهی کلام (تکلم) الهی، مسالهی اراده الهی و قضا و قدر. به نظر میرسد تاملات عقلی و فلسفی حکمای الهی همراه با بهرهمندی و تاثر از کلمات آن حضرت توانسته است نتایج خردپسندی را به ارمغان آورد.
خلاصه ماشینی:
در بیست و سه خطبهی نهج البلاغه به نحو صریح حقایقی از علم الهی و چگونگی معرفت خداوند و صفات ذاتی و فعلی او بیان شده است.
ک: طباطبایی، 1361: 30) برخی از مسائل مهم فلسفی و حکمی که در نهج البلاغه مورد عنایت امام قرار گرفته تحت عناوین زیر قابل طرح و بحث است: 1- امکان خداشناسی از بیانات حضرت علی معلوم میشود که بشر قادر نیست به کنه ذات خدای متعال پی ببرد چنانکه میفرماید: «ستایش خدایی را که همتهای بلند و دور پرواز اندیشمندان او را در نمییابد و دست غواصان دریای علوم به او نمیرسد».
ک: طباطبایی، 1361: 40-36) با این همه امام در ادامه خطبه اول نهج البلاغه به اثبات صفات الهی و بیکرانگی آنها تصریح کرده و میفرماید: ]اوست خدایی[ که صفاتش را مرز و نهایتی نیست و نه از برایش صفتی موجود است و نه او را وقت و زمانی شمارشپذیر است و نه دورانی دراز.
به نظر میرسد آموزههای فلسفی نهج البلاغه، در الهیات بالمعنی الاخص به ویژه بر ملاصدرا و سپس اتباع حکمت متعالیه تأثیری جدی و پررنگ داشته است و آنها- مخصوصا حکیم سبزواری- در تعامل میان اندیشههای فلسفی صدرایی و سخنان حضرت علی به آراء و نتایج معقول و بلندی دست یافتهاند به نحوی که مباحث این بخش از فلسفه با موازین عقلی، آیات قرآنی و ضوابط عرفانی انسجام و همخوانی بیشتری را نشان میدهد.
مسأله قضا و قدر در مواضع متعددی از نهج البلاغه مطرح شده است از جمله خطبههای 109 و 227، (تصحیح صبحی صالح )خواجه نصیرالدین طوسی نیز در تجرید به حدیث اصبغ ابن نباته اشاره کرده و علامه حلی آن را به اختصار بیان نموده است، ر.