چکیده:
کتاب الخیرالمحض برگرفته از پایههای الهیات برقلس برغم حجم کمش بهمراه اثولوجیا بیشترین تاثیر را در فلسفه اسلامی برجای نهاده است. برقلس در این رساله مسائل را در حوزههای علت اولی، عقول و نفوس مطرح کرده که نزد فیلسوفان مسلمان پذیرفته شده است.برقلس با طرح چهار بخشی علت اولی، وجود، عقول و نفوس در نظریه جهانشناختی صدور مبتنی بر فیض و تقسیم هریک از عقول و نفوس به اولی و ثانوی و طرح آنها براساس جایگاه وجودی و شرافتشان از نظریه صدور فلوطین فاصله میگیرد.با ترجمه کتاب الخیرالمحض به عربی بعلت سازگاری بیشتر آن با اندیشههای دینی و وحیانی فیلسوفان مسلمان، حضوری پر رنگ نزد آنان یافت؛ بگونهیی که در مواردی عین الفاظ و عبارات الخیرالمحض در آثار آنان آمده است مانند رساله فی المعالم الاهیه عامری، اما نزد بقیه، اصول و مبادی و مسائل الخیرالمحض با صورتبندی جدیدی آمده است. ما در نوشتار حاضر تلاش میکنیم تا تاثیر آن را نزد فیلسوفان مسلمان اثبات نماییم.
خلاصه ماشینی:
نوشتار حاضر شامل دو بخش است: بخش نخست، مهمترین مسائل الخیرالمحض را در خصوص علت اولی و افعال او، وجود، عقول و نفوس معرفی میکند و بخش دوم تلاش دارد تا با تحقیق دو مسئله را به اثبات رساند: اول آنکه مسائل الخیرالمحض در آثار کندی نیامده است که دلایل آن در جای خود خواهد آمد.
( ) علت اولی هرچند نسبت به علت کلی دوم از معلول دورتر است اما بلحاظ آنکه علیتش شدیدتر و احاطهاش بیشتر است، فعلش نیز قویتر است، مضاف بر آنکه علت اولی هم انیت را به علت دوم اضافه میکند و هم فعل او را متعین مینماید، بنابرین هر فعل یا معلولی را که علت دوم متعین کرده باشد علت اولی همة آنها را بنحو شدیدتر و برتر از قبل، متعین میکند و از اینرو اگرهم بنا به فرض علت دوم از معلولش مفارقت حاصل کند و فیض را قطع نماید، علت اولی از آن معلول مفارقت نمییابد، زیرا لزومیت فعل او شدیدتر از لزومیت فعل علت قریب معلول است و همچنان فیض علت نخست بر چنین معلولی جریان مییابد و او را حفظ میکند.
نوشتار حاضر مدعی است که این تأثیر را نخست باید نزد فارابی جست و او بود که بذر اندیشههای نوافلاطونی را بطور عام و برقلس را بطور خاص در فلسفه اسلامی پاشید و پس از او تقریبا نزد همة فیلسوفان مسلمان یافت میشود.
( ) این نظریه فارابی در خصوص بساطت، صرف الوجودبودن و وحدت مطلق و حقیقی خداوند مقبول همه فیلسوفان مسلمان واقع شده است و ابنسینا با همین رویکرد تصریح میکند که «ان» و «موجود» نخستین صفت واجبالوجود است و همة اوصاف دیگر از این وصف نخست اخذ میشوند.