خلاصه ماشینی:
به نظر شما رابطه ما و هگل چگونه ترسیم میشود؟ یا به بیان دقیقتر اصلا تصوری که از این نسبت وجود دارد چیست؟ آیا میتوان از «هگل ما» سخن گفت؟ مرادخانی: من پیش از اینکه سخنان آقای دکتر مصلح را بشنوم، گمان میکنم که در بحث با ایشان همراه و همدل باشم.
اگر فلسفه را صرفا رشتهای مانند مکانیک یا زیست شناسی در کنار سایر رشتهها بدانیم و در نتیجه هگل را هم یک سرفصل درسی بدانیم، یک نسبت پیدا میکنیم، اما اگر تلقی ما از فلسفه تاریخی- فرهنگی باشد و برای کار فلسفه اصالت قائل شویم، یعنی صرفا کار آکادمیک مدنظر ما نباشد و تاثیرات بیرونی را مورد توجه قرار دهیم، آنگاه نسبتی دیگر با هگل برقرار میکنیم.
یعنی ایشان برای فلسفه نوعی اصالت یا منشاء اثر تاریخی- فرهنگی قائل است، و از همین منظر است که این پرسش را طرح میکند که ما با هگل چه نسبتی داریم؟ به نظرم تفکیک این دو معنا ضروری است و حتی لازمه فهم هگل همین معناست.
مصلح: با توجه به فعالیتهای من در سالهای اخیر در خصوص مباحث میانفرهنگی، زمانی که شما از نسبت ما و هگل سوال میکنید، این پرسش واجد دو وجه اصلی است: یک طرف «ما» قرار داریم و طرف دیگر هگل.
زمانی که از «ما» سخن میگوییم، هرچند بنا به نظر شما این ما باید قید تقییدی بگیرید و مشخص شود، اما در عین حال نباید فراموش کرد که خود ما هم یک «ما» نداریم و تصور ما هم از «ما»، دربرگیرنده «ما»های بسیاری است و اتفاقا همین مای متکثر و فراگیر است که «ما» است.