خلاصه ماشینی:
نخست اینکه، هوراس محقق و پژوهشگر نبود، بلکه شاعری بود که آموزش زیباشناختی اندکی دیده بود اما به صورتی غیرمنتظره به مرجعی برای زیباشناسان دانشگاهی تبدیل شد؛ در واقع او برای مدتی تنها مرجع موجود برای زیباشناسان بود، زیرا او در آغاز تنها کسی بود که در دورة رنسانس به طور کامل شناخته شده بود؛ افزون بر این، او به زبان شعر مینوشت که این نوع نوشتار را انسانگرایان دوست داشتند.
ویژگی تناقضآمیز دیگر آن، اصرار آنها به اثبات این نظریة نادرست بود که آراء قدما با همدیگر سازگار و تلقی هوراس از شعر مثل تلقی ارسطو از شعر است.
راهحل دیگری که اتخاذ شد چنین بود: در شعر همانگونه که خیال وجود دارد حقیقت نیز جاری است؛ و بنابراین، شعر ترکیبی از حقیقت و کذب است.
با این حال، استثناهایی نیز وجود داشت و یکی از آنها فراکاستورو بود.
برخی دیگر عقیدة مشابهی داشتند: گوئارینی شاعر (Guarini) تأکید داشت که هدف شعر تقلید از شیء خوب نیست (imitare il buono)، بلکه هدف آن تقلید خوب است (bene imitare)، و این در واقع بدین معناست که شاعر باید تقلید را به زیبایی انجام دهد.
برخی دیگر تأکید میکردند که هدف شعر خود اثر است، و مخاطب باید خود را با آن وفق دهد: این عقیده مبتنی بر آراء ارسطو بود و با انتشار فن شعر او گسترش پیدا کرد، گرچه حتی او معتقد بود که شاعر مجبور است به آنچه که مخاطب میتواند با حافظه و اندیشهاش بپذیرد، توجه کند.
این تصور که حقیقت شعری مجزایی نیز ممکن است وجود داشته باشد، هنوز ناشناخته بود.