چکیده:
ادبیات جایگاه همیشگی اسطوره بوده است . اسطوره ها از لابه لای فرهنگ های کهن ملل به متون رسوخ کرده اند و به شکل های گوناگون ، به زندگی خویش ادامه داده اند. در این میان ، ادبیات کودکان که در بدو امر شامل قصه ها و افسانه هایی برای مخاطب خردسال است ، بنا به ویژگی های ذاتی خود، همواره صورت مناسبی برای محتوای اسطوره ای بوده است . از این دیدگاه ، قصه شنل قرمزی ــ که در ورای یک داستان ساده کودکانه ، جایگاهی بوده است برای اسطوره اروپایی گرگ انسان نما ــ می تواند موضوع مناسبی برای یک بررسی فرهنگی و تطبیقی باشد. بازپیدایی این قصه و این اسطوره (اسطوره گرگ انسان نما)، این بار در یک اثر سینمایی معاصر، باعث شده است که این مقاله نگاه دوباره ای به موضوع بیفکند؛ نگاهی که دربرگیرنده یک بررسی تطبیقی میان دو شیوه مختلف بیان هنری ، یعنی ادبیات و سینماست ؛ یعنی یکی از موضوعات به روز و مورد بحث در ادبیات تطبیقی . پرسش اساسی این است که در این روند تکاملی از قصه ای کهن تا نسخه ای از هنر هفتم ، سینما، چه تغییرات مضمونی و مفهومی ای در داستان رخ داده است ؟ این دگرگونی ها ناشی از چیست و چگونه می توان آنها را دریافت ؟ برای دست یافتن به پاسخی برای این پرسش ها، مفاهیم و داده های روان کاوی یونگ و فروید، و همچنین نظریات چند متفکر ادبیات تطبیقی به یاری ما آمده اند تا در نهایت ، خواننده به درک گسترده تری از طرز تفکر پیچیده انسان مدرن امروزی دست یابد.
خلاصه ماشینی:
پرسش اساسی این است که در این روند تکاملی از قصه ای کهن تا نسخه ای از هنر هفتم ، سینما، چه تغییرات مضمونی و مفهومی ای در داستان رخ داده است ؟ این دگرگونی ها ناشی از چیست و چگونه می توان آنها را دریافت ؟ برای دست یافتن به پاسخی برای این پرسش ها، مفاهیم و داده های روان کاوی یونگ و فروید، و همچنین نظریات چند متفکر ادبیات تطبیقی به یاری ما آمده اند تا در نهایت ، خواننده به درک گسترده تری از طرز تفکر پیچیده انسان مدرن امروزی دست یابد.
خطوط مهم و اساسی مواجهه ادبیات / هنرهای دیگر می توانند بدین سان شکلی از [این ] طرح کلی را داشته باشند: نخست ، چگونه ادبیات به ارائه یک ماده اصلی برای هنرهای دیگر می پردازد؟ و دوم ، چگونه ادبیات و دیگر هنرها به شیوه هایی که الزاما متفاوت ، لیکن قیاسی ، مشابه و برابر هم هستند، متوسل شده اند؟ (١٣٥-١٣٦) حسن فروغی در مقدمه کتاب سیمون ژون ٥ با عنوان ادبیات عمومی و ادبیات تطبیقی ، رساله راهبردی ، تطیبق دادن را نوعی سنجیدن و تعریف کردن و فهمیدن متون ادبی از خلال یکدیگر می داند و می نویسد: مطالعات تطبیقی گرچه ازنظر ادبی غیر قابل اغماض اند، ازنظر بررسی تاریخ آداب و سنن و تاریخ آرا و اندیشه ها نیز از اهمیت زیادی برخوردارند.
کارگردان در اثر خود تنها به تفسیرهایی از داستان شنل قرمزی توجه می کند و درواقع پیرو خط روایتی نسخه های کلاسیک نیست ، اما درعین حال ، فیلم او بدون اضافه کردن چیز زیادی به نسخه اصلی ، از گذر بازی کردن با تصاویر، موفق می شود خوانش جدیدی از این افسانه به دست بدهد (این خوانش جدید در بخش دوم این مقاله ، بخش تحلیل محتوایی ، بررسی شده است ).