چکیده:
پیشینه طبقهبندی ادبیات از حیث محتوایی و ساختاری وپدید آمدن شاخهای از مطالعات ادبی تحت عنوان "انواع ادبی" به روزگار ارسطو و هوراس برمیگردد. هرچند که در نظریهپردازیهای کهن بر تغییر ناپذیری ویژگیهای انواع ادبی تاکید میشده است ولی در تئوریهای جدید اعتقاد بر این است که انواع ادبی میتوانند دگرگون شوند، بر یکدیگر اثر بگذارند و یا با هم درآمیزند؛ و اساسا تاریخ ادبیات یعنی تاریخ تحول ژانرهای ادبی. "حماسه" یکی از انواع ادبی است که بر دیگر ژانرهای ادبی از جمله منظومههای غنایی زبان فارسی مثل "گل و نوروز" خواجوی کرمانی اثر گذاشته است. با بررسی بنمایههای داستانی چنین به نظر میرسد که در این اثر، حماسه پهلوانی به حماسه عاشقانهای متناسب با جامعه همعصر خواجو تبدیل شده است، (با اذعان بدین امر که پیشینه کهن این نوع ادبی را نیز نمیتوان نادیده گرفت). بر این اساس در این جستار به جستجوی عناصر حماسه، (روایتگری، خرق عادت، رویا، ...) در اثری غنایی، پرداخته شده است تا دیباچهای بر بحث "از حماسه تا رمانس" باشد.
خلاصه ماشینی:
"comتاریخ وصول: 18/09/91 تاریخ پذیرش: 15/08/92 مقدمه در گذشته ادبی ایران تقسیمبندی آثار ادبی عموما بر حسب صورت (قالب) بوده است و گاه به ندرت به وجوه معنایی کلام توجه شده است، نظیر آن چه که در قابوسنامه آمده (عنصرالمعالی، 1352: 190) و یا انوری در پاسخ به تعریضگویی میگوید: دی مرا عاشقکی گفت غزل میگویی؟!گفتم از مدح و هجا دست بیفشاندم هم گفت چون؟ گفتمش آن حالت گمراهی بودگفتم از مدح و هجا دست بیفشاندم هم غزل و مدح و هجا هر سه بدان میگفتمکه مرا شهوت و حرص و غضبی بود به هم (انوری، 1364: 415) در میان دیگر منتقدان مسلمان نیز تقسیمبندیهایی متداول بوده است نظیر آنچه دینوری در الشعر و الشعرا بیان میکند که ملاک تقسیمبندیاش بیشتر به سنجش جایگاه لفظ و معنای اثر در قبال یکدیگر است (دینوری، 1964: 13-15) و یا تقسیمبندی ابوهلال عسکری که شعر را به اعتبار اغراض آن به مدح، هجا، وصف، نسیب، مراثی و فخر تقسیم میکند (عسکری، 1971: 137) و ابنرشیق قیروانی که انواع شعر به چهار گروه کلی مدح و هجا و حکمت و لهو تقسیم میکند وسپس برای هر دسته، سه شاخه فرعی را برمیشمارد.
حتی ایلیاد و ادیسه که بر مبنای نظریه تقسیم بندی نظریه ارسطویی هر دو حماسی محسوب میشدند، در حقیقت با یکدیگر تفاوت دارند بدین معنی که ایلیاد به عنوان حماسه به مرز مشخصی به نام "خود" و "دیگری" قائل است در حالی که اودیسه بیشتر به مسائل خودی و خانگی میاندیشد مضمونی که از همان آغاز راهی را برای رمانس باز میگشاید و این گونه است که میتوان رابطه معناداری را بین بن مایههای انواع مختلف ادبی جستجو کرد."