خلاصه ماشینی:
"در علوم انسانی در یک برهه زمانی (synchronic) هم واژگان، هم روش، هم مفروضات و هم تعابیر بنیادی همه دچار کثرت میشوند، یعنی در آن واحد، روش طبیعیون (کسانی که از روشهای طبیعی در علوم انسانی استفاده میکنند)، عین گرا، ذهن گرا، پدیدار شناس، هرمنوتیک، ساختارگرا و پساساختارگرا وجود دارد؛ ولی اگر در حال حاضر به همه اینها نگاه کنید مشاهده میشود که در حوزه علوم انسانی برخلاف علوم طبیعی در باب این عناصر و مؤلفهها در مورد دانش و پژوهش و روش و نسبت آنها، توافق وجود ندارد.
با توجه به این که فرمودید بعضی از پژوهشها بنیادی است و بعضی دیگر کاربردی، آیا شما ضرورت وجود چارچوب نظری در هر دو پژوهش را صادق میدانید؟ دکتر منوچهری:بحث تقدم و تأخر مطرح است؛ اگر در باب دانش یا در باب تئوریهای موجود میخواهید پژوهش انجام دهید، یعنی خود دانش موضوع باشد، پژوهش بنیادی است، یعنی میخواهید دانش سازی بکنید، یا آن را رد بکنید و یا تکمیل نمایید.
پژوهشگر این فرضیه را چگونه بسازد؟ باید خودش حدس بزند یا مکانیزم دیگری هست؟ به نظر شما، ما چه طور این پژوهشگر را راهنمایی بکنیم؟ دکتر منوچهری:دوباره به دو نوع پژوهش بر میگردیم؛ اساسا در سطح کارشناسی و کارشناسی ارشد مگر در موارد بسیار استثنایی، ما پژوهش بنیادی نمیتوانیم داشته باشیم، زیرا برای انجام پژوهش بنیادی در موضوعی، محقق باید بر آن موضوع اشراف علمی داشته باشد؛ یعنی به همه اطلاعات موجود در مورد آن قضیه احاطه داشته باشد؛ در حالی که در پژوهش کاربردی اصلا قضیه متفاوت است و در آن، فرضیه پاسخی به یک پرسش است که این پاسخ از تئوری موجود استخراج میشود."