چکیده:
مقامه در اصطلاح ادبی نوع خاصی از داستان های کوتاه با نثری مسجع است که برای نخستین بار در قرن چهارم هجری به ابتکار بدیع الزمان همدانی در ادبیات عرب پدیدار شد. این داستان ها معمولا در بارة سرگذشت قهرمانی واحد است که به انگیزة تکدی گری از شهری به شهر دیگر سفر می کند و مکان داستان های وی جغرافیای واحدی ندارد. شخصیت این داستان ها هر جا به رنگی در می آید و در طریق کسب روزی یا مال اندوزی، دست به حیله و نیرنگ می زند. در ادبیات داستانی غرب نیز در قرن شانزدهم سبکی به نام پیکارسک (Picaresque) به وجود آمد که از نظر ساختار، نوع شخصیت ها و بن مایة داستانی به نوع داستانی مقامه شبیه است . واژة پیکارسک برگرفته از لفظ اسپانیایی پیکارو به معنی دغل (Friona) و شیاد (Rogue) و به اصطلاح ایرانی ها، هفت خط روزگار است . شخصیت اصلی این داستان معمولا آدم بی هویت و آواره ای از طبقات پایین جامعه است که به انگیزة ثروت اندوزی یا تجارت به سفر های طولانی می رود. خصوصیات شخصیت پردازی، ساختار روایی و بن مایه های داستانی از ویژگی های مشترک دو نوع داستانی مقامه و پیکارسک است ؛ به طوری که گمان می رود سبک پیکارسک به تقلید از نوع داستانی مقامه شکل گرفته است . پژوهش حاضر به شیوة توصیفی – تحلیلی و با بهره گیری از منابع کتابخانه ای به بررسی ارتباط ساختاری دو سبک داستانی مقامه و پیکارسک می پردازد. نتایج پژوهش حاضر نشان می دهد که سبک پیکارسک به تقلید از نوع داستانی مقامه پدید آمده و نه تنها از نظر ساختار، شخصیت پردازی و بن مایه های داستانی به یکدیگر شبیه هستند، بلکه سبک داستانی پیکارسک در ادبیات غرب به تقلید از نوع داستانی مقامه در ادبیات شرق حاصل گردیده است .
خلاصه ماشینی:
"در مـورد سـبک پیکارسـک کارهـای پژوهـشی چندانی در ادبیات فارسی انجام نشده است و تعداد انگشت شماری مقاله وجود دارد که بـه طور خلاصه اشارة کوتاهی به این سبک داشته اند؛ برای مثـال : خورشـید نـوروزی (١٣٨٦) در پژوهشی تحت عنوان «تحلیل نوع ادبی سمک عیار» و نسرین حیدرزاده(١٣٩٠) در مقالـه ای تحت عنوان «بررسی چند کتاب» به صورت گذرا اشـاره ای بـه سـبک داسـتان نویـسی پیکارسک نموده اند، اما پژوهشی که به بررسی عناصـر سـاختاری و ارتبـاط ایـن دو سـبک داستانی بپردازد تا کنون انجام نشده است .
اما گذشته از زبان و سبک نوشـتار، موضوع داستان ها در مقامه دربارة شخصت زیرک و حیله گری اسـت کـه « تنهـا در زبـان آوری، هنر بیان، فصاحت و حرص شـدید در ثـروت انـدوزی و بـه کـار بـستن حیلـه هـای گوناگون برای گدایی و سر کیسه کردن افراد محدود می شود.
از آنجا که دو سبک پیکارسک و مقامه ، واقع گرای کلاسیک هستند، شخصت هـای آن هـا نیز رفتاری قابل پیش بینی و تعریف شده دارند: « شـخص اول داسـتان او ابوزیـد سـروجی ، چنانکه خود اشاره کرده است ، خیالی نیست ، بلکه شیخی بود فصیح و بلیغ که حریـری او را در جامع بصره، هنگامی که فضلای بسیار در آن گـرد آمـده بودنـد، دیـده و زبـان آوری و شیرین سخنی او همگان را به شگفتی افکنده بود» (نبـی لـو، ١٣٩٠: ٢٤٦."