چکیده:
جامعه شناسی روستایی در ایران سابقه ای نزدیک به نیم قرن دارد. مطالعات روستایی در ایران و بالاخص جامعه شناسی روستایی بعد از اصلاحات ارضی به طور خاصی بر موضوع روستا به مثابه پدیده اقتصادی ـ سیاسی و در راستای اهداف اقتصادی ملی و بین المللی متمرکز شد. در نتیجه این روند، بیشترین موضوعاتی که در این مطالعات مورد توجه قرار گرفتند سیستم تولید و نظام قدرت سنتی در روستا بود. از جمله موضوعاتی که در این گفتمان علمی توجهی به آن نشد مقوله مذهب و امر دینی در روستا است. مذهب به مثابه هسته نظام فرهنگی و زمینه بازتولید انسجام اجتماعی نقشی کلیدی در جامعه روستایی ایران دارد، که از یک سو حافظ سنت است و از سوی دیگر می تواند عامل تغییر و عنصر مشروعیت بخش تغییرات باشد. در این مقاله از طریق فراتحلیل مطالعات روستایی در علوم اجتماعی، به بررسی علل درونی و بیرونی بی توجهی به مقوله مذهب در گفتمان جامعه شناسی روستایی ایران از دهه 40 تا 80 شمسی (علی رغم رخداد انقلاب اسلامی در این دروان) پرداخته شده است. علل بیرونی از جمله اقتصاد سرمایه داری و مسائل شهری سبب شد روستا به مثابه عنصری اقتصادی و جمعیت شناختی شده اهمیت یابد و علل درونی مانند تاثیر سنت مارکسیستی و پوزیتیوسیتی بر گفتمان جامعه شناسی روستایی و فقدان مفهوم بندی دقیق در باب دین و دین داری روستایی و در نهایت مقتضیات گفتمان روشنفکری دانشگاهی سبب شد به دین روستایی بی توجهی شود. در نتیجه، جامعه شناسی روستایی نتوانسته جریان اصلی فرهنگ و جامعه روستایی را، با توجه به هسته این نظام فرهنگی یعنی دین، به درستی تبیین کند، لذا مسائل فرهنگی و اجتماعی روستا، از دهه 40 تا آغاز دهه 90، همچنان تداوم داشته و دارد. در نهایت باید گفت که جامعه شناسی روستایی برای فهم زندگی فرهنگی و اجتماعی روستا و برای برنامه ریزی دقیق تر و کارآمدتر در حیطه توسعه روستایی، نیازمند تمرکز هرچه بیشتر بر مقوله دین و فرهنگ روستایی ایرانی است.
Since Land reform in Iran، rural studies and rural sociology have been concentrated on rural society as economical and political phenomena; therefore mostly traditional systems of production and power were noted in researches. One issue that was not addressed in this academic discourse was rural religion. Religion as a core of culture and the main context to reproduce social integration has a key role in this society. Religion reproduce the cultural tradition and also is the main agent in legitimatizing the social changes. This paper through a meta-analysis of rural studies in social sciences investigates internal and external causes of inattention to religion in academic discourses of rural sociology (since 1960 to 2000). Urban problematic and capitalist economic as the main external causes، considered rural issues as an economic and demographic issue. On the other side، Marxism and positivism and their epistemological inattention to religion as central issue in culture caused this inattention. As a result، rural sociology has not been able to provide a relevant explanation for rural culture (and religion as its core) and its changes. Due to this systematic inattention، cultural and social issues since 1960s to 2000، in the Iranian village have continued. Finally، for efficient rural policy making we have to understand and explain rural culture religion.
خلاصه ماشینی:
در اين مقاله از طريق فراتحليل مطالعات روستايي در علوم اجتماعي، به بررسي علل دروني و بيروني بيتوجهي به مقوله مذهب در گفتمان جامعه شناسي روستايي ايران از دهه ٤٠ تا ٨٠ شمسي (عليرغم رخداد انقلاب اسلامي در اين دروان ) پرداخته شده است .
در نهايت بايد گفت که جامعه شناسي روستايي براي فهم زندگي فرهنگي و اجتماعي روستا و براي برنامه ريزي دقيق تر و کارآمدتر در حيطه توسعه روستايي، نيازمند تمرکز هرچه بيشتر بر مقوله دين و فرهنگ روستايي ايراني است .
(قبلي، ١٣) لهساييزاده نيز اين مطالعات را در دسته بندي ديگري مطرح ميکند که عبارت اند از ١ـ تک نگاريها، که معمولا يک روستا را به طور خاص بررسي کرده اند، اگر چه جايگاه واقعي يک روستا را در کل ساخت اقتصادي اجتماعي ايران نشان نميدهند؛ ٢ـ تحقيقات مقطعي، که عموما با اصلاحات ارضي مرتبط بود و بر وضعيت روستاها در همان زمان تأکيد داشتند؛ ٣ـ مطالعات تخصصي پيرامون يک موضوع خاص در روستا؛ ٤ـ مطالعات روستايي که بيشتر جنبه آماري داشتند و دولت و سازمان هاي ذينفع آنها را انجام ميدادند (لهساييزاده ، ١٣٨٢: ٧).
و در کتاب ازکيا و ايماني، در حدود چهار دهه بعد، که انقلاب اسلامي هم رخ داده و تحولات بنيادين در جامعه روستايي ايران بواسطه حضور مذهب انقلابي به وقوع پيوسته است ، هنوز به عنصر مذهب بجد توجهي نشده است و در طرح بحث توسعه پايدار در بعد اجتماعي، تقريبا همان مؤلفه هاي حيات اجتماعي روستايي را مدنظر قرار داده است که وديعي در ١٣٤٨ مطرح کرده و صرفا تفسيري و تعبيري امروزي را از آنها مفروض گرفته است .