چکیده:
بلوچستان در آغاز قرن سیزدهم قمری، کانون بحرانهای سیاسی و اجتماعی شد. دولت قاجار اقدامات گوناگونی، برای برقراری امنیت و تثبیت حاکمیّت دولت مرکزی در این منطقه انجام داد. این نوشتار با هدف بازشناسی عوامل بحرانزا در بلوچستان، میکوشد به روش توصیف تاریخی و اسنادی و با مراجعه به منابع دست اول، به این پرسشها پاسخ دهد: ناآرامیهای بلوچستان از آغاز دولت قاجار تا دوران ناصرالدینشاه چگونه پدید آمد؟ دولت مرکزی ایران برای مهار این شورشها، به چه اقداماتی دست زد؟ این بررسی نشان میدهد که در اثر کوشش حاکمان ایالتهای کرمان و خراسان، سرانجام در دورة ناصرالدینشاه، آرامش نسبی به منطقه بازگشت. دولت انگلستان که این موضوع را به سود خود نمیدید، برای جلوگیری از گسترش نفوذ ایران در تمامی مناطق بلوچستان، به تعیین خطوط مرزی براساس منافع استعماری خود دست یازید و مرزهای کنونی جنوب شرق ایران نتیجة دخالتهای آن کشور است.
In the mid-19th century، Baluchistan became the center of political and social crises. Various measures were taken by the Qajar state to secure and perpetuate the rule of the central government. The present article aims at answering the following questions by recognizing recessionary factors in Baluchistan، taking advantage of historical and documentary descriptive methods: How did the crises in Baluchistan emerged from the beginning of Qajar to the era of Nasseraddin? What measures were taken to inhibit such riots? The survey reveals that the king of Kerman and Kurdistan put a lot of effort to bring peace back to the area. Finally، they could control unrests during the area of Nasseraddin Shah. Britain considering the issue threatening to its own benefits determined the borderlines according to its colonial interests and now the south eastern boundaries of Iran are the result of the intervention of that country.
خلاصه ماشینی:
این نوشتار با هدف بازشناسی عوامل بحرانزا در بلوچستان، میکوشد به روش توصیف تاریخی و اسنادی و با مراجعه به منابع دست اول، به این پرسشها پاسخ دهد: ناآرامیهای بلوچستان از آغاز دولت قاجار تا دوران ناصرالدینشاه چگونه پدید آمد؟ دولت مرکزی ایران برای مهار این شورشها، به چه اقداماتی دست زد؟ این بررسی نشان میدهد که در اثر کوشش حاکمان ایالتهای کرمان و خراسان، سرانجام در دورة ناصرالدینشاه، آرامش نسبی به منطقه بازگشت.
دولت انگلستان که این موضوع را به سود خود نمیدید، برای جلوگیری از گسترش نفوذ ایران در تمامی مناطق بلوچستان، به تعیین خطوط مرزی براساس منافع استعماری خود دست یازید و مرزهای کنونی جنوب شرق ایران نتیجة دخالتهای آن کشور است.
آنان گمان میکردند با باقیماندن هرات، در دست ایران ممکن است این شهر به پایگاه روسیه، برای تسخیر هند تبدیل شود (رئیس طوسی، 1376: 54)؛ بنابراین، به شورشها در مناطق مختلف ایران، ازجمله کرمان و بلوچستان دامن زدند.
فتح مکران و کیج که از مستحکمترین قلعههای بلوچستان بود و در بین دویست هزار افراد ایل قرار داشت و نیز، ابراز اطاعت دینمحمدخان در سال 1268ق/1851م، (اعتمادالسلطنه، 1368: 66) برای استقرار حاکمیت دولت مرکزی بسیار حیاتی شمرده میشد.
با نزدیکشدن نیروهای حاکم خراسان، رؤسای بلوچستان در نامهای به حکومت کرمان اعلام کردند که آنان یاغی نبوده بلکه از ستم ابوالفتحخان به ستوه آمدهاند؛ ولی در 22 ذیقعده، قوای دولتی به سرکردگی سرهنگ ابراهیمخان نیز از بم حرکت کرد و در 22 شعبان 1282/دسامبر1865م، با نظم وارد بمپور شدند.