چکیده:
این که چگونه وجود و ماهیت بر یکدگر افزوده می شـوند بـرای تبیـین موجـود خـارجی اهمیـت زیادی دارد، توماس به نظریة قوه و فعل رجوع می کند و ماهیت تام را به منزلة قوه و وجـود را بـه منزلة فعلیت لحاظ می کند و از این رو در معنای قوه و فعل توسعه می دهد تا نسبت مفهومی آنهـا منحصر به حرکت نباشد و شامل هر موجودی که از وجود و ماهیت تشکیل می شـود نیـز، بشـود. این مقاله ضمن طرح مبانی توماس، اصالت وجود او را مورد بررسی قرار مـی دهـد و ایـن نظـر را مطرح می کند که توماس برخلاف رای برخی توماسشناسان مشهور، اصالت وجودی نیست بلکـه بدون التفات به تفکیک میان اشتراک معنوی و حمل متـواطی کـه حکمـای اسـلامی بـه آن تاکیـد کردهاند به نظریه ای رسیده است که نقاط ضعف اساسی دارد
خلاصه ماشینی:
این مقاله ضمن طرح مبانی توماس، اصالت وجود او را مورد بررسی قرار مـی دهـد و ایـن نظـر را مطرح می کند که توماس برخلاف رأی برخی توماسشناسان مشهور، اصالت وجودی نیست بلکـه بدون التفات به تفکیک میان اشتراک معنوی و حمل متـواطی کـه حکمـای اسـلامی بـه آن تأکیـد کردهاند به نظریه ای رسیده است که نقاط ضعف اساسی دارد .
این شناخت ایجابی اندک چگونه بدست می آید و انسان که نفس متحد با بدن اسـت و در جهان طبیعت زندگی می کند و به غیر از جواهر طبیعی بـا موجـود دیگـری سـر و کـار ندارد از حقایق وجود الهی چگونه شناختی بدسـت مـی آورد کـه مـی تـوان آن را شـناخت نامید؟ ١ نظریة تشابه توماس که همه جا تکرار می کند فکر بشر به معرفت واقعی اسماء و صفات الهی نمی رسـد و خداشناسی تنزیهی را پیش گرفته است ، برای تبیین شناخت ناچیز ایجابی انسان بـه خـدا نظریة تشابه را ابداع کرده است یعنی شناخت کمابیش ایجابی انسان نسبت به خدا صرفا به طریق تشابه است (١١١ :٨.
به همین جهت آن اسمائی که به خدا نسبت داده می شـود بـر حسب واقع و مقام ثبوت مقدم است بر همان اسماء آن گـاه کـه بـه مخلوقـات نسـبت داده می شود، زیرا خدا علت مخلوقات است و تقدم وجودی بر آن ها دارد، امـا در شـناخت یـا مقام اثبات حمل این اسماء بر خدا، همیشه مؤخر از مخلوق است ، زیـرا صـفات خـالق بـه واسطة مخلوق شناخته می شود، پس وجود بر سبیل تشابه به خدا و مخلوقـات نسـبت داده می شود و هیچ وحدت معنا یا اشتراک معنوی و حمل به تواطؤ میان فعـل وجـود خـالق و مخلوق در کار نیست .