چکیده:
فیلسوفان اسلامی در جستوجوی کمال خاص انسانی، به سراغ بعد عقلانی وی رفته، آن را به عقل عملی و نظری تقسیم نمودهاند. به اعتقاد ایشان، رهاورد تکامل عقل عملی و تسلط عقل بر قوای حیوانی، تنها آن است که راه را برای استکمال حقیقی انسان باز میکند؛ اما تکامل حقیقی انسان در بعد عقل نظری وی رخ میدهد که پس از طی مراتب عقل هیولانی، بالملکه و بالفعل، در نهایت، به درجهی عقل مستفاد رسیده، صورت تمامی عالم در وی نقش میبندد. اما صدرالمتألهین معتقد است که نفس، پس از وصول به مرتبهی عقل مستفاد، با عقل فعال متحد میشود، سپس تکامل خود را ادامه میدهد تا به «فنای فی الله» دست یابد که همان ادراک عین ربط بودن حقیقت نفس است. وی به مدد مبانی فلسفی خود، بهویژه نظریهی «فقر وجودی معلول» نشان میدهد که سالک الی الله، در این مرتبه، با ادراک حقیقت وجودی خویش، علم حضوری به حقتعالی نیز پیدا میکند و چون در این حالت، فقر محض خود و استغنای بیمنتهای حقتعالی را به قدر وسعت وجودی خویش ادراک میکند، از آن به «فنای فی الله» یاد میشود. به گفتهی ملاصدرا، وجود موهوم انسان او را از شهود خداوند متعال بازمیدارد و برای دستیابی به فنای فی الله، باید این حجاب را کنار بزند.
خلاصه ماشینی:
(478 - 473 – 438 – 437 اما پیش از هر امری ، باید توجه داشت که صدرالمتألهین در این حوزه نیز همچون بسیاری موارد دیگر، تنها یک دیدگاه ابراز نداشته است ؛ بلکه کاوش در کلمات وی این حقیقت را روشن می کند که وی در این مسأله نیز متفاوت سخن گفته ، کمال نهایی انسان را در سه مرحله ، به تصویر کشیده است : صدرالمتألهین در مرحله ی اول ، هم چون فلاسفه ی مشاء و اشراق ، کمال واقعی انسان را منحصر به تکامل عقل نظری دانسته ، اظهار می دارد که کمال عقل نظری به این است که با پشت سر نهادن مراتب ، در نهایت ، به مرتبه ی عقل مستفاد دست یابد.
چرا با این که ما عین ربط و تعلق محض به خداوند متعال هستیم ، چنین ادراکی از واقعیت وجودی خود نداریم ؛ بلکه خود را مستقل و مکتفی بالذات می دانیم و می یابیم ؟ صدرالمتألهین معتقد است در کنار وجود حق تعالی ، هیچ وجودی تحقق ندارد؛ اما انسان به مدد قوه ی واهمه ی خود، وجودی مستقل برای خویشتن تصویر می کند و به واسطه ی وجود مستقل خود، برای عالم و افراد آن نیز معتقد به وجودات مستقل می گردد.