چکیده:
در میان عناصر روایت، پیرنگ و پیوند آن با زمان نقشی محوری دارد؛ زیرا نه تنها کنش شخصیتها و زاویۀ دید راوی ـ از دیگر اجزای مهم روایت ـ در زنجیرة پیرفتهای آن ظهور و بروز مییابند، بلکه کیفیت پیوستگاری آن دو در بازنمایی سبک شخصی و تکنیکهای داستانی اهمیتی ویژه دارد، اما باید توجه داشت که ماهیت و زمینة موضوعی روایت نقشی اساسی در کیفیت پردازش زمانی حوادث دارد. از این رو، این جستار به شیوة توصیفی ـ تحلیلی مبتنی بر نظریة روایتشناسی ژرار ژنت تلاش کرده است به مقایسة عنصر زمان در زنجیرة پیرنگ دو رمان بپردازد: یکی رمان به هادس خوش آمدید نوشتة بلقیس سلیمانی که از منظری زنانه به جنگ و پیامدهای منفی آن مینگرد و دیگری رمان سفر به گرای 270 درجه اثر احمد دهقان که روایتی مردانه از متن جنگ تحمیلی به شمار میآید. از حاصل کاربست این نظریه در تحلیل چگونگی زمانمندی رمان، برمیآید که رمان به هادس خوش آمدید از منظر کیفیت زمانمندی، از زمانپریشی بیشتری نسبت به رمان سفر به گرای 270 درجه برخوردار است که گویا گزینش شگردهای تلفیقی مدرنیستی و پسامدرنی بلقیس سلیمانی در روایتگری و استفاده از ظرفیتهای روایات اسطورهای، در کیفیت و گسترة زمانپریشی رمان بیتأثیر نبوده است.
خلاصه ماشینی:
"چرا ساده دلانه و ساده لوحانه فکر کرده بود او جای پدرش است و خودش را نیلوفر یوسف خان دانسته بود؟ چرا آن شب متوجه نشده بود مرد مستی که دائم فیلم های آن چنانی می بیند ممکن است شب هنگام سراغش بیاید؟ چرا در را قفل نکرده بود؟ (همان : ٥١) هفتم ، دخالت هایی که نویسنده آشکارا در متن دارد؛ مانند اظهار نظر دربارة شخصیت هـا و رویدادها، زمانی که رودابه ، به هنگام سر بریدن قوچ بی هوش می شود و خواهرش فرانک می گوید: «رودابـه همیشـه از خـون مـی ترسـید» (همـان : ٦٣) راوی بـه یـک بـاره خـود را نشان می دهد و به قضاوت می پردازد حرف او را رد می کند.
٢. ٦ بسامد در هر دو روایت زنانۀ بلقیس سلیمانی و روایت مردانۀ احمـد دهقـان از جنـگ ، کـم تـر از عنصر بسامد برای آشفته کردن ، گسترش و کاهش زمان پیرنگ استفاده شـده و حاکمیـت در هر دو رمان با بسامد مفرد است ؛ یعنی رویدادی که یک بار رخ می دهـد و یـک بـار روایـت می شود، البته بسامد مکرر در سطح پیرنگ اصلی در رمان به هادس خوش آمدیـد بـیش تـر است ؛ زیرا ماجرای خیانت یوسف خان ، ذهن و روح رودابـه را آشـفته کـرده اسـت و ایـن حادثه به عنوان مرکز و محور دیگر رویدادهاست که راوی در تمام طول روایت بـه شـکلی به آن اشاره می کند، اما بسامد مکرر در رمان سفر به گـرای ٢٧٠ درجـه بـیش تـر در سـطح جملات و گاهی رخداد یا حادثه ای فرعی است ."