چکیده:
این پژوهش به بررسی شواهد تجربی مدیریت کوتهبین و ارتباط آن با فعالیتهای بازاریابی و تحقیق و توسعه میپردازد و بازده کوتاهمدت و بلندمدت شرکتهای با مدیریت کوتهبین (شرکتهایی که هزینۀ بازاریابی و تحقیق و توسعه را با هدف افزایش سود کاهش دادهاند) را ارزیابی میکند. این پژوهش با هدف بررسی توان بازار سرمایه در ارزیابی فعالیتهای بازاریابی و تحقیق و توسعۀ مرتبط با کوتهبینی مدیران انجام گرفته است. روش پژوهش از نوع همبستگی است و برای آزمون فرضیهها، از نمونهای شامل 78 شرکت پذیرفتهشده در بورس اوراق بهادار تهران، طی سالهای 1385 تا 1389 استفاده شده و برای محاسبۀ بازده آتی، بازده شرکتها تا سال 1390 ملاک بوده است. نتایج پژوهش حاکی از آن است که کوتهبینی مدیریت، اگرچه در کوتاهمدت بازدهی مثبتی خواهد داشت، اما در بلندمدت بر بازده سهام شرکت اثر منفی میگذارد. همچنین مقایسۀ آثار کوتهبینی مدیران و مدیریت سود بر بازده سهام حاکی از آن است که مدیریت کوتهبین نسبت به مدیریت سود، پیامدهای منفی بیشتری برای شرکت دربردارد.
This study is an empirical investigation of myopic management and its short and long-term outcomes to examine the market ability in evaluating such activities for the firms which decreases marketing and R&D expenditures to increase their earnings. The methodology applied to this research is correlational and in order to test the research hypotheses، a sample including 78 firms accepted in Tehran Stock Exchange (TSE) from 2007 to 2011 (to calculate the prospect return of firms، stock return of 2012 is considered، too) is selected and examined. The results show that while myopic management has a short-term positive return، it has a great negative impact on firm''s long-term return. Furthermore، regarding long-term outcomes، myopic management has more negative outcomes for long-term horizons in comparison with earnings management.
خلاصه ماشینی:
"com مقدمه مدیران در اجرای برنامه های تجاری ، از توان انتخاب راهبردهای مختلف مدیریتی برخوردارند که هر یک از این روش ها منجر به ایجاد جریان های نقدی متفاوتی خواهد شد و درنهایـت ، کـارایی مدیریت ، مستلزم انتخاب راهبردهای بهینه ای است کـه بـه بـالاترین ارزش مـورد انتظـار بـرای شرکت بیانجامد، اما درعمل ، گاهی اوقات مدیران به دلایـل مختلـف (بـرای مثـال در پاسـخ بـه معیارهای کوتاه مدت نگر ارزیابی عملکرد)، در انتخاب راهبردهای ارزش آفرین شـرکت ، بـه جـای تمرکز بر اهداف بلندمدت و خلق بیشترین ارزش مورد انتظار از طریق انتخاب بهترین راهکار، بـه راهکارهایی روی می آورند که عملکرد کوتاه مدت آنها را بهبـود بخشـد و ایـن مهـم ، زمـانی بـه موضوعی بغرنج و مسئله ساز مبدل می شود که چنین انتخابی از سوی مدیران ، به هزینـة کـاهش ارزش مورد انتظار شرکت در بلندمدت منجر شود و تـأثیر نـامطلوبی بـر عملکـرد آینـدة شـرکت بگذارد.
قـائمی و همکاران (١٣٨٧) رابطة منفی و معناداری بین مدیریت سود شرکت هـای گـروه بـا بـازده سـهام یافتند و خدادادی و جان جانی (١٣٩٠) بیان کردند که مدیریت سود در شرکت ها به بازده کمتـری منجر شده است ، اما تا کنون مطالعه ای در زمینة کوته بینی مـدیریت و مقایسـة پیامـدهای آن بـا مدیریت سود، در ایران انجام نشده است .
همچنـین سرمایه گذاران توجه داشته باشند، بازارهای مالی قادر به شناسـایی یـا درک صـحیح پیامـدهـای کوته بینی در زمان وقوع نیستند، اما این پیامدها در زمان های آینده و با تأخیر ارزیـابی مـی شـوند، بنابراین لازم است مدیران شناخت کاملی از اشکال مختلف کوته بینی و همچنین پیامدهای ایـن اقدام ها داشته باشند؛ زیرا عملکرد شرکت های کوته بین در چنـد سـال بعـد نشـان مـی دهـد کـه این گونه اقدام ها در بلندمدت مؤثر و کارساز نخواهد بود و پیامدهای منفی به همراه خواهد داشـت .
Earnings Management and the Underperformance of Seasoned Equity Offerings, Journal of Financial Economics, 50 (1): 63-99."