چکیده:
اگر هدف دانش اقتصاد را کارایی در تخصیص و توزیع منابع بدانیم، ادبیات موضوع درباره شاخص تخصیص بهینه منابع کفایت می کند. اما درخصوص توزیع، شاخص های موجود، تفاوت های بسیاری با یکدیگر دارند. در نتیجه ارزیابی آثار توزیعی سیاست ها بر اساس متدلوژی های متفاوتی صورت می گیرد. این مقاله دو گروه مهم از شاخص های توزیعی، یعنی شاخص های سنجش فقر و سنجش نابرابری را مورد بررسی قرار می دهد و در بین شاخص های مطرح شده، سه روش شناسی در ساختن شاخص های نابرابری و پنج روش شناسی در ساختن شاخص های فقر را ارزیابی می کند. درنهایت بر اساس مجموعه ویژگی های شاخص مطلوب، معیار بهینگی و انطباق محتوای آنها با اقتصاد اسلامی، تنها دو گروه از شاخص ها با عنوان فقر مطلق و فقر فرصت ها معرفی می شوند که نسبت به حقوق مرتبط با توزیع مجدد از نظر حقوق اقتصادی در اسلام تناسب بیشتری دارند.
If the aim of economic education assumed to be efficient allocation and distribution of resources، the available indices in the literature suffice our purpose. However، literature of the subject records varieties of distributional indices without any distinction. As a result the distributional outcomes of policies are evaluated differently. In this paper، we discuss two groups of distributional indices namely، Indices for Measurement of poverty and Indices for Measuring Inequality. We have classified these methods into three methodologies for constructing inequality index and five methodologies for constructing poverty index. In the end، evaluating these indices on the bases of optimality criteria and characteristics of good index from Islamic point of view، we found that two groups of Indices of poverty namely، absolute Poverty index and Poverty of opportunity Index، comply with Islamic norms and code of conducts specially to the Islamic economic rights and Islamic law of redistribution.
خلاصه ماشینی:
اکنون چند دهه است که اقتصاددانان مجـال کمتـری را برای مباحث فلسفی و هنجاری ١اختصاص میدهند (اتکینسون ٢، ٢٠٠١: ١٩٥) امـا مطالعـات مرتبط با ساختن شاخص های بهتر (که مقدمه مقالات اثباتی و کـاربردی در ایـن حـوزه انـد) همچنان ادامه دارد؛ بـه نحـوی کـه تحـولات روبـه پیشـرفتی درخصـوص ارائـه شـاخص هـای کامل تر عدالت مشاهده می شود.
رابطـه میـان توابع رفاه اجتماعی با سنجش نابرابری براساس قضایای زیر به دست می آید: قضیه اول :اگر در رتبه بندی اجتماعی موقعیت A بر موقعیت B برتری داشـته باشـد آنگاه برای هر تابع رفاه غیرنزولی، جمع پذیرو متقارن WA قضیه دوم :اگر با فرض درآمد برابر میان دو موقعیت ، توزیع درآمد در وضـعیت A متفاوت از وضعیت B باشد، منحنی لورنز وضعیت A داخل منحنی لـورنز وضـعیت B قـرار میگیرد اگرو تنها برای هر تابع رفاه اجتماعی WB مبتنیبر تابع رفاه اجتماعی دو دسته شاخص مهم برای نابرابری استخراج می شود: شاخص نابرابری دالتون که مبتنـی اسـت بـر نـابرابری مطلوبیـت درآمـد:٣(€مطلوبیـت نهایی درآمد است ).
کاکوانی غیـر از معیـار درصـد خانوارهـای زیـر خـط فقـر، سـه شـاخص عمـده بـرای اندازه گیری فقر معرفی می کند که نقطه آغاز شناخت همه آنها شاخص نسـبت شـکاف فقـر است : اگر (F)z نسبت خانوارهای زیر خط فقر باشد آنگاه عمق فقر از ترکیب این نسبت بـا متوسط اختلاف درآمد آنها با خط فقر به دست می آید:٢ (رجوع شود به تصویر صفحه) اما شاخص شکاف فقر بهترین معیار برای اندازه گیری شدت فقر نیست زیرا بازتـابی از نابرابری درآمدی میان خود فقرا در اختیار ما نمیگذارد.