چکیده:
با مطالعه در شعر فارسی ملاحظه میشود که شعرا از گذشته تا به امروز در اشعار خود از عناصر طبیعت برای مقاصد متفاوتی همچون توصیف، مدح، ذم، تغزل، و مرثیه استفاده کردهاند. هدف از نگارش این مقاله بررسی نقش طبیعت و عناصر آن و میزان کاربرد صور خیال برساخته از عناصر طبیعی در غزلیات دیوان کبیر است. نمود طبیعت در غزلیات مولانا چشمگیر است. این حضور هم ازلحاظ تعداد ابیات و هم ازنظر تنوع عناصر طبیعی بهکاررفته درخور توجه است. کثرت توجه مولانا به طبیعت، علاوه بر آنکه معلول ذوق شاعرانه و مطالعۀ فراوان اوست، آگاهی مولانا از امکانات لفظی و تأثیربخشی مظاهر طبیعت را بهنمایش میگذارد. میتوان گفت نگاه غالب در اشعار مولانا، نگاهی برگرفته از فرهنگ اسلامی و قرآن است. او به اکثر عناصر طبیعی از دید تازهای نگریسته و از آنها برای بیان مقاصد تعلیمی و عرفانی خود بهره برده است.
خلاصه ماشینی:
آن چه در شعر مولانا می جوییم بحث در موضوعی زنده و ملموس است که طبعا وجود خارجی دارد و مواردی همچون زمین ، هوا، کوه ، فصل های سـال ، روز و شـب ، گیاهـان و گل ها و بالأخره جانداران غیر از انسان را دربر می گیـرد؛ بـه عبـارت دیگـر، بیـان هرگونـه تصویر ذهنی یا خیالی که در غزلیات مولانا از عناصر و عوامل طبیعی وجود دارد و شاعر به طریقی از آن استفاده کرده ، چه به قصد وصف خود آن امور و چه به طریق تشبیه ، استعاره ، مجاز، و کنایه برای توصیف امور دیگر در این تحقیق بررسی شده است .
مولانا، همچون بسیاری از شاعران ، چشمان زیبای آهو را برای توصیف چشمان معشوق به کار برده است : دو چشـــم آهـــوانش شیرگیرســـت کز او بر من روان باران تیرست (٣٦٢) در طبیعت ، آهوی ضعیف شکار شیر قوی پنجه است ؛ اما آنگاه کـه بـه عنـوان نمـادی از معشوق بیان می شود، به آهوی شیرگیر بدل می شود: اگرچه شیرگیری تـودلا مـی تـرس از آن آهـو که شیرانند بیچاره مر آن آهوی مسـتش را (٦٨) آهــوی مــی تاخــت آنجــا بــر مثــال اژدهــا بر شمار خاک شیران پیش او نخجیر بود (٧٣٢) مولانا به سبب تیزتک و رموک بودن آهو شمس را به آهویی تشبیه کرده است : آن آهوی خوش ناف به تبریـز روان گشـت بغداد جهان را به بصیرت همدان کرد (٦٣٤) و با اشاره به ضعیف بودن آهو درمقابل شیر، ازجانب عشق ندا درمی دهد که ای آدمی تو شیرزاده ای که در حجاب آهویی پنهان شده ای : نـی کـه تـو شـیرزاده ای در تـن آهـوی نهـان من ز حجاب آهوی یک رهه بگذرانمت (٣٢٢) شیر ــ که با بسامد ١٥٠ بیت ، از پربسامدترین حیوانات در دیوان کبیر است ــ در اشعار مولانا، مظهر شجاعت و قدرت و بزرگ منشی است که مولانا اغلب روباه و یـوز و گربـه و خرگوش را نقطة مقابل آن قرار می دهد: روبـــاه لنـــگ رفـــت کـــه بـــر شـــیر عاشـــقم گفتم که این به دمدمه و های وهوی نیست (٤٥٩) شیر خون ریز و جگرخوار، بی باک و بیشه سوز اسـت ؛ و همـواره پنجـه در خـون دارد.