خلاصه ماشینی:
"اما اتحاد فطری انسان با عالم وجود، از همه این تفاوتها فراتر است; گذشته از آن که در نظام غایی حقیقی یعنی در مدینه اسلامی، تفاوتهای طینتی با مقتضیات فطری الهی و ایمان، معارضه ندارد که هیچ، هم آوایی می کنند و حدیث مشهور حب الوطن من الایمان شاید به همین حقیقت اشاره داشته باشد.
عکاس اشیا را آن چنان که هستند نمی بیند; خود را در آن ها می جوید و سوژه ها را نهایتا از آن لحاظ که می توانند دلالت بر مکنونات نفسانی او داشته باشند، انتخاب و ترکیب می کند، در واقعیت اطراف ما، همواره اشیایی وجود دارند که به آن ها توجهی نداریم و از کنارشان عبور می کنیم، بی آن که هیچ نوع پیوند احساسی ما را به هم مربوط کند، اما درون کادر سینما یا عکاسی هرگز چنین چیزی وجود ندارد، چرا که کادر سینما، نماینده همه واقعیت درونی هنرمند است و هرچه در درون آن قرار می گیرد تنها از آن لحاظ وجود دارد که می تواند به معنایی خاص و مطلق، در درون هنرمند اشاره داشته باشد.
در رمان نویسی نیز همان گونه که در سایر مظاهر هنر جدید رخ داده است، حرکتی روشنفکرانه در جهت ترک وابستگی به این مخاطب عام وجود دارد ، اما نباید تصور کرد که این حرکت لزوما در هر جهتی که سیر کند مطلوب است."