چکیده:
از مسائل بحث برانگیز پیرامون مساله حجاب، چگونگی مواجهه حکومت با این امر است. بهطور کلی از منظر فلسفه سیاسی، حکومتها میتوانند اتباعشان راملزم به انجام یا ترک فعلی نمایند. دامنه الزامات یک حکومت نیز با قلمروی اختیارات آن برابر است. از منظر شارع مقدس نیز حاکم اسلامی از آنجا که ولایت بر مردم دارد میتواند بر مبنای قانون و شریعت اسلامی افراد جامعه را (چه بدان آن امر اعتقاد داشته باشند چه نداشته باشد) به عمل یا ترک آن الزام کند، چنانکه مستندات دینی شاهد درستی این مدعاست. همچنین از آنجا که مصالح جمعی اعمال فردی بر مصالح فردی رجحان دارد و نیز تامین سعادت اخروی افراد جامعه، غایت اساسی حکومت اسلامی است. حاکم اسلامی میتواند فرد را ملزم به انجام تکالیف عبادی نماید. رعایت حجاب نیز از آنجا که بر هر زن و مرد مسلمان واجب است، حاکم اسلامی میتواند اتباعش را بر آن الزام نماید و هرآنچه فلسفه حجاب اسلامی را تبیین میکند، در واقع توجیه عقلانی الزام حکومت اسلامی به حجاب به شمار میآید.
A controversial issue concerning hijab is the way governments approach it. In general، from the perspective of political philosophy، governments can force people to do or not to do an act. The range of a government’s enforcements is equal to its range of rights. From an Islamic perspective، too، an Islamic governor can force people to do or not to do an act (whether they agree or not) since the governor has sovereignty over people. In addition، because the common good of individual acts has priority over the personal good and because securing the happiness of the people in the other world the fundamental end of an Islamic government Islamic governors can force people to perform their worshiping duties. Since observing hijab is obligatory for any Muslim men and women، an Islamic governor has the right to enforce it. In fact، whatever explains the philosophy of hijab is counted as the justification of government’s right to impose hijab.
خلاصه ماشینی:
"از منظر شارع مقدس نیز حاکم اسلامی از آنجا که ولایت بر مردم دارد میتواند بر مبنای قانون و شریعت اسلامی افراد جامعه را (چه بدان آن امر اعتقاد داشته باشند چه نداشته باشد) به عمل یا ترک آن الزام کند، چنانکه مستندات دینی شاهد درستی این مدعاست.
به ویژه که حکومت دینی با این مسأله مواجه است که آیا از منظر شارع مقدس، حاکم اسلامی میتواند مردم را به انجام یا ترک هر امری الزام نماید یا هیچ مستند دینی برای چنین الزامی وجود ندارد.
بدیهی است که اگر پاسخ به پرسش اول منفی باشد، پاسخ پرسش دوم نیز معلوم میگردد؛ زیرا نمیتوان از طرفی قائل شد که هرگونه الزام حکومتی به دلیل عقلی و دینی ممنوع است و از سوی دیگر، الزام حکومت به فلان موضوع خاص را مشروع دانست؛ مگر آنکه الزام حکومت به این موضوع خاص استثنایی تلقی شود که در آن صورت، باید توجیه روشنی برای چنین استثنایی ارائه کرد.
اگر اقلیتی از زنان اهل ذمه در جامعه اسلامی وجود داشته باشند، آیا حکومت اسلامی مجاز به نادیده گرفتن حکم شرعی حجاب اسلامی است؟ همچنین اگر زنان غیرمقید به حجاب اسلامی به بهانة تظاهر به ذمی بودن بخواهند توجیهی برای بیحجابی خود فراهم سازند، آیا میتوان به حکم این دو روایت عمل کرد؟ مسلم است معصوم (ع) در این حالت، چنین حکمی را صادر نخواهد کرد.
چه بسا، اگر زن آزاد خود را ملزم به حجاب نمیکرد، او نیز به دلیل تشبه به کنیزان، مورد مؤاخذه و ضرب معصوم (ع) قرار میگرفت، پس از این روایت نمیتوان چنین استنباط کرد که الزام کنیزان مسلمان به برداشتن روسری به هنگام نماز منصوص است؛ ولی عکس آن منصوص نیست؛ بلکه به مقتضای علت حکم، عکس آن نیز مفهوم است."