چکیده:
محمدباقر صدر، با طرح مبانی حساب احتمالات ، کوشید روایت جدیدی از برهـان نظـم بـه دست دهد که برای اثبات واجب کارآمد باشد. مفهوم احتمال ، پیچیدگی های خاصـی دارد و از همان ابتدای طرح آن ، دوگانگی معنـایی در ایـن واژه مشـاهده شـد (احتمـال آمـاری و احتمال معرفت شناختی ) و این ثنویت موجب تفسیرهای گونـاگون از آن گردیـد. صـدر، بـر اساس مبانی اصولی خود و با مدد جستن از مفاهیمی چون علم اجمالی و یقین موضـوعی ، احتمال را درجه باور معقول دانست که مبتنی بـر قـراین و شـواهد خـارجی اسـت . وی بـا تفکیک بین احتمالات مشروط و احتمال های مستقل ، فرضیه خداباوری را بـه روش علمـی استقرایی تنسیق کرد. کاربرد حساب احتمالات در برهان نظم مورد انتقاد اندیشـمندان ، بـه ویژه برخی متفکران معاصر اسلامی ، واقع شد. برخی از اساس با تجربی بودن این استدلال مخالفت کردند و برخی با تمسک به اصل عدم تفاوت و یکسان بودن اطراف اعضای یـک مجموعه احتمالی ، استفاده از حساب احتمالات را نه تنها در بـاب اثبـات وجـود خداونـد، در دایره عقل نظری نیز، جایز شمرده ، یقین زایی آن را نپذیرفتند. در این مقاله ، پس از مـروری بر مفهوم «احتمال » و تفاسیر مختلف آن ، معیاری برای گزینش تعریف مناسـب بـه دسـت می دهیم . سپس به تقریر برهان صدر می پردازیم و می کوشیم پاسخ های مناسبی بـر نقـد و ابرام های وارد بر این نحوه استدلال بیابیم .
خلاصه ماشینی:
"صـدر در تقریـر دیگـری از برهـان نظـم می گویـد مـا انسـان ها بـا دیـدن کتـابی مـنظم و معنــادار عمومــا می پــذیریم کــه نویســنده آن فــردی عاقــل و عــالم اســت ، زیــرا فــرض نویسـنده ای دیوانـه ، مـا را بـه پـذیرفتن فرضـیات مسـتقل و بسـیار کثیـری ملـزم می کنـد؛ در حـالی کـه فـرض وجـود نویسـنده ای عاقـل ، مسـتلزم فـروض کمتـری اسـت ، و همـین باعـث می شود احتمال صحت این فرضـیه ، از فرضـیه دیگـر بـه مراتـب بیشـتر باشـد (در ایـن مثـال ، احتمالات در مورد یک کتـاب ، بـدون سـنجش بـا سـایر کتـب مطـرح می شـود) (صـدر، ١٤٠٢: ٥٠٧ـ٥٠٨).
حـال در مـورد حاضـر، آیـا نمی تـوان بـه لحـاظ علمـی پـذیرفت کـه اگـر احتمـال وقـوع تصادفی یک مجموعـه بسـیار بـه سـمت صـفر میـل کنـد می تـوان آن را معـادل صـفر فـرض کرد؟ اشکال چهارم برخی محققان ، علاوه بر کاربرد حساب احتمالات در برهان نظم ، بـر کـاربرد آن در قلمـرو عقـل نظری خدشه وارد کرده اند: حساب احتمـالات بـرای عقـل عملـی و تنظـیم رفتـار فـردی و اجتمـاعی مفیـد بـوده ، بـه همین جهت در علـومی کـه کشـف حقیقـت و واقـع در آنهـا کمتـر مـورد نظـر بـوده و کـاربرد عملــی آنهــا تعیین کننــده و مفیــد اســت ، حســاب احتمــالات پررونــق ، بلکــه ضــروری و لازم است ، اما در مسائل فلسـفی و الاهـی ، کـه متفکـر در جسـت وجوی حقیقـت بـه تفکـر و تأمـل می پردازد و به کمتر از یقین دل نمی بندد، استفاده از آن بی فایده و خطاست ."