چکیده:
بنا بر نظریه هنجارینگی باور، مقوم مفهوم گرایش گزاره ای باور فهـم ایـن مطلـب است که رابطه ای هنجارین میان عمل ذهنی باور کردن و محتوای باور وجود دارد. مبحث نحؤه صورت بندی رابطه هنجارین مذکور- که به طور خلاصه می تـوان آن را مبحث صورت بندی هنجار باور نیز نامید- بحثی است کـه بـه وفـور در ادبیـات فلسفی مربوطه بررسی شده است . در ادبیات فلسفی دو سـه سـال اخیـر دو نحـوه صورت بندی از هنجار باور مطرح شده است . نخست اینکه صدق یک گـزاره شـرط لازم برای مجاز بودن باور به آن گزاره است ؛ دوم اینکه صـدق یـک گـزاره شـرط لازم و کافی برای مجاز بودن باور به آن گزاره است . در این مقاله - پس از شـرحی مختصر از نظریه هنجارینگی باور و همچنـین بررسـی صـورت بندی های قـدیم تـر هنجار باور- به نفع دیدگاه نخست و علیه دیدگاه دوم استدلال خواهم کرد.
خلاصه ماشینی:
"در پاسخ به این مطلب ، عده بسـیاری از فلاسـفه ,Gibbard ;٢٠٠٥ ,٢٠٠٣ ,Boghossian) 2003, 2005; Shah, 2003, 2006; Steglich-Petersen, 2006, 2009; Velleman, 2000; (٢٠٠٢ ,Wedgwood ;٢٠٠٦ ,Vahid تحت تأثیر شعار برنارد ویلیامز در مورد بـاور بوده انـد کـه «باور صدق را هدف گیری کرده اسـت » (Belief aims at truth).
(Raleigh, 2013; Whiting, 2010, 2013) درک مشترک میان پیشنهاددهندگان هنجارهای اخیر نظریه هنجارینگی باور آن است که بـرای رهـایی از انتقـادات (٢٠٠٧ ,Bykvist and Hattiangadi)، نبایـد هنجـار بـاور را بـه نحـوی صورت بندی کرد که بیانگر یک دستور برای باور به گزاره های صادق باشد، بلکه باید به گونـه ای صورت بندی شود که بیانگر نهی از باور به گزاره های کاذب باشد.
این مطلب که هنجار (N٧) بیان می دارد که اگر p صادق باشد آنگاه بـاور بـه p مجـاز اسـت ، نمی تواند به عنوان خصوصیتی از باور که آن را به لحاظ مفهومی از مابقی گرایش های شناختی جدا می کند در نظر گرفته شود.
انتقـاد مـن بـه صورت بندی دوم آن بود که بخشی از آن ، که می گوید صدق p شرط کافی برای مجـاز بـودن بـاور به p است ، یعنی (N٧)، نمی تواند به عنوان بخشی از هنجار باور تلقی شود؛ چراکه هـیچ نقشـی در بیان ایده های محوری در ادبیات فلسفی راجع به نظریه هنجارینگی باور ندارد، استدلال کردم که : اولا، (N٧) نقشی در بیان این شعار که «باور نادرست اشتباه است » ایفا نمی کند."