چکیده:
درباره تکامل و توسعه در علوم اجتماعی، به طور کلی، با اندیشمندانی روبه روییم که به صورت تخصصیتر موضوع توسعه را با شیوه های علمیتری بررسی کرده اند. این اندیشمندان که بیشتر اقتصاددانان و جامعه شناسان ساختارگرا بوده اند، سعی میکردند نظریه های خود را بیشتر با جنبه کاربردی عرضه کنند و در واقع ، برای از بین بردن عقب ماندگی تعداد زیادی از کشورهای جهان ، راه حل های عاجل ارائه بدهند. این راه حل ها که با بحث های نظری همراه بود، در خلال دهه پس از پایان جنگ جهانی دوم عرضه شده است . این تفکرات در شکل دادن به تفکرات علمی امروزین توسعه اقتصادی – اجتماعی سهیم اند. در میان مکاتب مختلف و متنوع در علوم اجتماعی، مکتب ساختارگرایی از اهمیت ویژه ای برخوردار است و با بررسی حوزه های مختلف توسعه ، ردپای این مفهوم کلان را می توانیم در مکتب ساختارگرایی بیابیم . استدلال مقاله این است که مکتب ساختارگرایی به عنوان مبدا و منشا شکل گیری مفهوم توسعه و تئوری های آن است و بر اساس همین موضوع هدف اصلی مقاله ضمن مرور ادبیات نظری ساختارگرایی و توسعه ، بررسی ارتباط بین این دو مفهوم با همدیگر است . روش مورد استفاده در این تحقیق «روش اسنادی» بوده که با استفاده از تکنیک های فیش برداری، اطلاعات لازم جمع آوری شده و تجزیه و تحلیل اطلاعات بوسیله کشف ، مقایسه سازی و استنباط های محقق صورت گرفته است . یافته های تحقیق نشان می دهد که اندیشمندان کلاسیک و معاصر توسعه در ایده پردازی و نظریه پردازی در حوزه توسعه دارای اندیشه سیستمی و کل نگر می باشند لذا تفکر ساختاری هموار بر اندیشه آنها حاکم بوده است و نتیجنا مکتب ساختارگرایی در شکل گیری و رشد تئوری های توسعه موثر بوده است .
خلاصه ماشینی:
این اندیشمندان که بیشتر اقتصاددانان و جامعه شناسان ساختارگرا بوده اند، سعی میکردند نظریه های خود را بیشتر با جنبه کاربردی عرضه کنند و در واقع ، برای از بین بردن عقب ماندگی تعداد زیادی از کشورهای جهان ، راه حل های عاجل ارائه بدهند.
15 اندیشمندان کلاسیک ساختارگرا بانیان و پیشکسوتان علوم اجتماعی یا کلاسیک های جامعه شناسی در قالب حوزه مطالعاتی خود در سطحی کلان مباحث چون تکامل ، تغییر و توسعه جوامع و یا به عبارتی گذار تاریخی جوامع و چگونگی این گذار و حرکت را محور بحث و مورد کنکاش قرار داده اند(ازکیا، ١٣٧٩: ٦٩).
در دیدگاه تکاملی دورکیم ، افکار فرهنگی به طور فزاینده ای تفکیک و این دنیای و بخردانه میشوند، اقتصاد و دولت مرکزی دیوانسالارانه سلطه مییابند، نظام های خویشاوندی و مذهب کم نفوذ میشوند، قانون مکانیزم اساسی انسجام میگردد، آموزش نقش اساسی ایفا میکند، زندگی شهری گسترش مییابد و بالاخره ، دموکراسی شکل غالب سیاسی و اجتماعی میشود(ترنر، ١٣٧٠: ٤٢٣-٣٧٩).
بنابراین ساختارگرایی به روابط زیربنایی موجود در متون و کردارهای فرهنگی نظر دارد و از این رو فرهنگ شناسی مستلزم کشف ساختارهای اساسی موجد معنا هستند؛ کردارها و متون فرهنگی هم مانند زبان دارای ساختار و پدیدار هستند و معنا در سطح پدیدارهای محصول ساختار نهفته است .
جامعه شناسی مارکیستی بخصوص اندیش های مارکس ولنین دربارة ارتباط کشورهای امپریالیستی با جهان سوم ، رشد مطالعات مارکیستی در آمریکای لاتین ، ضعف ها و اشکالات مطرح شده در نظریۀ نوسازی ، وضعیت جدید اقتصادی – اجتماعی جهان سوم ، وضعیت جدید بین المللی از مهم ترین این زمینه ها به شمار می روند .
W. , Formulation and Economic Appraisal of Development Prospects, New York: Megraw – Hioll, 1951 28.