چکیده:
مکاتب هنری و ادبی همواره به تناسب مکان و زمان خصلت های خاص خود را یافت ه و در واقع
بومی شده اند. این بومی شدن مکاتب، بسته به هر مکتب، درجات متفاوت و ش دت و ضعف داشته است.
فرض بر این است که در مورد شیوه های نگارش پسامدرن نیز این موضوع صادق است و چه بسا ب ه
سبب خصلت نظم ناپذیری و عدم قاعده مندی، این شیوه در هر جای جهان، به شک ل های متفاو ت تری
ظهور کرده است. این مقاله تلاش دارد چگونگی شکل گیری پسامدرنیسم و نحوة بومی شدن آن را در
داستان ایرانی مورد بررسی قرار دهد.
برای این کار ابتدا مهم ترین مولفه های پسامدرنیستی در رمان مورد نظر با ذکر مستنداتی از متن
بررسی شده اند، ازجمله: گسیختگی و عدم انسجام متن، س طوح مختلف وجودشناسانه و تداخل مداوم
آن ها با یکدیگر، عدم قطعیت، فرجا مهای چندگانه، اتصال کوتاه، عدم اقتدار مولف و شورشگری
شخصیتها، در آمیختن انواع هنری (ژانرها)، آشکار کردن شگردهای ادبی و گفتگو دربارة داستان و
تکنیکهای داستاننویسی، بینامتنیت، شخصی تهای بیجنسیت و یا دو جنسیتی، آشفتگی زمان و مکان،
فروپاشی فراروایتها، تغییرات مداوم راوی و زاویة دید، ذکر بیش از حد جزئیات برای آشفتن بیشتر متن و
شخصیت های روانپریش. از آن جا که این مولفه ها در خدمت برجسته کردن عنصر غالب پسامدرنیسم،
یعنی محتوای وجودشناسانه به کار رفته اند، می توان این رمان را نمونة کاملی از پسامدرنیسم در داستان
معاصر فارسی دانست. در ضمن بررسی این مستندات نحوة بومی شدن این شیوة داستا ننویسی در ایران
مورد توجه قرار گرفته است و نتیجة حاصل نشانگر اثبات فرضیة این پژوهش یعنی شکل گیری
پسامدرنیسمی بومی شده در ادبیات داستانی ایران است.