چکیده:
بررسی دو اثر در کنار هم، اغلب میتواند زمینه درک بیشتر آنها را فراهم کند. بهویژه که از یک آبشخور باشند ولی متفاوت جلوه کنند. به نظر نویسنده دو اثر «بوف کور» (هدایت) و «ال الا»(سرانو) در عین بهرهمندی از یک جلوه (نسبتا) مشترک، طوری به زاویه خویش میروند که گویی دو مقوله جدا از هم هستند! «بوف کور» بیشتر شرح آنچه گذشت است، ولی «ال الا» منجر به اتفاق و اتحاد روحی و معرفتی میشود. با یکی انفراد و افتراق، با یکی اتحاد و یکی شدن! پیچیدگی این آثار در وصف شخصیتها و فضا باعث شد با نگاهی به اصل روایت با منطق مورد نظر گریماس پرداخته شود تا ضمن تشریح بیشتر روشن شود آیا در دل چنین آثاری(که مملو از تکرار و ابهام است) میتوان به دنبال نظام خاصی بود؟ و اینکه وجود جلوههای مختلف یک فرد در عین تضاد چه اندازه میتواند به اتحاد و یکی شدن نزدیک شود؟
خلاصه ماشینی:
پیچیدگی این آثار در وصف شخصیتها و فضا باعث شد با نگاهی به اصل روایت با منطق مورد نظر گریماس پرداخته شود تا ضمن تشریح بیشتر روشن شود آیا در دل چنین آثاری(که مملو از تکرار و ابهام است) میتوان به دنبال نظام خاصی بود؟ و اینکه وجود جلوههای مختلف یک فرد در عین تضاد چه اندازه میتواند به اتحاد و یکی شدن نزدیک شود؟ کلیدواژگان: .
حادثه را طوری بیان میکند که مرور یا تکرار آن، هیجان اولیه خود را حفظ میکند، به گونهای که تازه اتفاق افتاده است و این امر باعث میشود که شخص اول داستان همان راوی میباشد که در اصل به روایت نمیپردازد بلکه به نمایش و جلوههای حسی آن میپردازد.
به نظر میرسد این دو داستان از نظر ساختمان موضوعی در قسمت طرح، شیرازه اصلی و درونسازی بر اساس نیاز(ضروری) شباهتهای قابل توجهی را با هم دارند و شاید همین امر نشان میدهد که هر چند دو نوشته پیش رو از یک حالت درهم ریختگی و نامنظم، نظم پیدا میکند ولی دارای ساختمان منحصر به فرد هستند به عبارتی داستان «بوف کور» اگر سیر پایان به آغاز دارد ولی در مراحل جزیی خود که آرام شخصیتها شناخته میشوند(هر چند با تکرار و چند بار، و هر بار با صفتی و شخصیتی دیگر) از یک دسته بندی برخوردار است که شاید فقط طبق عادتها نسبت (معمول نیست) و در «ال الا» این سرگشتگی بیشتر به جلوه فضاها و غیر منتظره بودن ورود در آن و حضور شخصیتهایی که انتظار نمیرود ولی ناگاه پیدایشان میشود باشد.