چکیده:
در این مقاله تلاش شده است خاستگاه تربیت از بیرون به درون، از کسب به کشف، و از القا و تجویز، به الهام و پرهیز ارتقا یابد. زیرا هدف تعلیم و تربیت آن است که آدمی تمامیت خویش را در فعلیت بخشیدن به قابلیت های فطری خویش بیابد و در این خویشتن یابی، جوهره روح الهی اش را بر اساس آیه «و نفخت فیه من روحی (حجر، 29)» تجربه کند. روش تربیت فطری، فاعلی، قلبی وشهودی است که غالبا از طریق کنش های الهامی و پرهیزی، و نه القایی و ایجابی رخ می دهد. تاثیر کنش های الهامی برخلاف کنش های تجویزی، آزاد، سیال و غیرمستقیم بوده و منجر به کشف و شهود در مخاطب می شود. در این دیدگاه تربیت شدن به مثابه فعلیت بخشیدن به درون مایه های وجود آدمی است که با راهبرد «استخراج» و «اکتشاف»- و نه انتقال و اکتساب- نمایان می شود.
This article is an attempt to elevate the origin of education from outside to inside، form acquisition to discovery، and from indoctrination and prescription to inspiration and abstinence. The reason is that the aim of education is achieving wholeness of one by actualization of the whole instinctive capabilities and in this path، one would experience the divine substance of his soul based on the verse of "breathed into him of my spirit". The instinctive method of education is doing، heartedly، and intuitive not indoctrinating and exigent. The effects of divine and abstinent reactions، contrary to descriptive reactions، are free، fluid، and indirect and lead to discovery and intuition in the addressee. In this perspective، education is as actualization of internal substance of humanity which is made visible through extraction and discovery – not transition and acquisition.
خلاصه ماشینی:
بنابراین، از این آیه شریفه میتوان سه ویژگی برای فطرت استنباط کرد، اولاً شامل همه انسانها میشود، ثانیاً ذاتی و خدادادی است، نه اکتسابی، ثالثاً قابل تبدیل و تغییر نیست؛ زیرا هرکس بایسته و شایسته آن است که در «نهادمان» خویش، «خودبودگی» خویش را همان گونه که بوده است هم بشناسد و هم به شکوفایی برساند.
در اینجا، آنچه اصل است در عمقِ «فطری بودن» حاصل میشود و راه تغییر عمقیِ مردمان، از تأیید فطریِ آنها میگذرد و تأیید فطری، در این رویکرد تربیتی چیزی جز فرصت دادن به قابلیتهای نهفته، برای «آشکارشدگیِ» درون مایههای الهیِ آنان نیست.
به بیان دیگر، فرقِ تربیت و صنعت نیز در همین است که در صنعت، صانع براساس طرح خودساختۀة خویش از شئ مورد نظر همان چیزی را میسازد که نقشهاش را در ذهن خود کشیده است؛ اما در تربیت به سبک فطرت، ما باید تابع «طرحْ نوشت فطریِ» فرد باشیم ونه «طرحْ نوشتِ صنعتی» دیگران.
در جامعه امروز با پیش گرفتن راه وارونه در تربیت، نتایج وارونهای حاصل میشود که مغایر با شأن و مقام الهی انسان است؛ زیرا حاصل چنین تربیتی که از مدار فطرت خارج شده و به جای استخراجِ قابلیت فطری، به انتقالِ معلوماتِ ذهنی مشغول است این است که به ضد خود تبدیل میشود.
تقوی، مرکز ثقل مقامِ پویا و زایایِ تربیت شدن به مثابه فطری بودن است، از طریقِ تقوی و پارساپیشگی که همان وارستگی از ذهنیتهای شرطی شده است میتوان به «مقامِ بودن» نائل شد، گویا به همین دلیل، نخستین شرطِ خداوند برای هدایت بندگانش در «کتابِ هستی» این است که تقوی را پیشه خویش کنند.