چکیده:
نظام زبان و واژگان دارای قدرت و امکاناتی است که می توان به واسطه آن زمینه پیوند شعر با هنرهای تجسمی را فراهم کرد؛ امکاناتی چون صور خیال، واژگان حسی و نحوه بیان آنها، جزئی نگری و توصیف های مینیاتوری، ترسیم تصویرهای عینی و توجه به روساخت، فرم و ساختار روایی شعر بیش از ژرف ساخت آن. در میان شعرای پارسی زبان، نظامی در اشعار خود بیش از هر شاعر دیگری از این امکانات زبانی بهره برده است و در کنار آن به واسطه تمرکز ویژه بر عناصر بصری و القاء رنگ، نور، فضا، خط و غیره توانسته است به هنرهای تجسمی نزدیک شود و قابلیت تجسمی به اشعار خویش ببخشد. بنابراین می توان پیوند شعر و هنرهای تجسمی را در هنر شاعری نظامی با وضوح بیشتری دریافت. این پژوهش با رویکردی تطبیقی سعی بر آن دارد تا جنبه های مختلف هنرهای تجسمی را در هفت گنبد نظامی بازخوانی کند.
The system of language and words has a capacity and strength that can make a bridge between poetry and visual arts; possibilities like forms of imagination، sensual words and the kind of their expression، discrimination and descriptions of miniatures، drawing of concrete pictures، and attention to surface structure، form and narrative structure of poetry more than its deep structure. Nezami Among the Persian poets has applied these possibilities more; he also could approach visual arts via focusing on the visual elements and implantation of color، light، line and so on and could add the visual and visual element to his poetry; Therefore، we can find the association between poetry and visual arts in Nezami’s poesy art more obviously. This research، having a comparative view، attempts to readout and repeat different aspects of visual arts in Nezami’s Seven Domes.
خلاصه ماشینی:
با توجه به این واقعیت کـه در ایـن منظومـه ، خانـدان رستم هدف انتقامجویی بهمن است ، فزونی این گونه شکواییه هـا ناشـی از مصـائب و ناملایمـاتی است که به این خاندان وارد شده و با موضوع داستان تناسب دارد: بــــــه زال ســتم دیــده رفــت آگهــــی کـــه گشــت از فرامــرز گیتــی تهـــی پـــــــر آواز بگسســـتش از لـــب نفـــس همــی زد ســر خویشــتن بــــر قفــس همــی گفــت کــای بــی وفــا روزگـــــار بـــر آوردی از مـــا بـــه یـــک ره دمــــار (ایرانشاه، ١٣٧٠: ٣٤٠) چــو دســتان مــر آن هــر دوان را بدیــد همــی پشــت دســتش بــه دنــدان گزیــد همــی گفــت کــای بخــت وارون مــن بریــزی بـــــه یکبــارگی خــون مــــن ازیــن پــس چــه بــد دیــد خــواهم همــی کــزین تیــره گیتــی بکــاهم همــــــی (همان: ٣٦٧) برای مطالعه موارد دیگر به بهمن نامه صفحات ٣٥، ١٨١، ٢٨٩-٢٨٨، ٢٩٥-٢٩٤، ٣٠٤، ٣٢٢، ٤٠٥، ٥٩٣، ٦٠٢، ٦٠٢ مراجعه شود.
این موارد نیز شـکواییه بـه شمار می آید و ذیل شکواییه شخصی قرار می گیرد که ٦ مورد و در مجموع ٢٤ بیت است : چـــو زن ســـوی بـــی شـــرمی آورد روی نیندیشـــد از مـــام و از بـــاب و شـــوی چــــــو از دیــــده برداشــــت آزرم آب همــه جــز تبــاهی نبینــد بــه خــــواب (همان: ٤٩) این گونه ابیات را می توان نظر شخصیت های داستان به شمار آورد که از سر خشم و نارضایتی و در بارة تنها شخصیت زن منفی داستان یعنی کتایون بیان می شود.