چکیده:
نوشتار حاضر به بررسی زمان و کارکرد آن در داستان کوتاه «مردهکشان جـوزان» اثر ابوالقاسم پاینده می پردازد. این عنصر اساسی در این داستان به صورت خاصی منعکس شده است . روال روایت ، سـیری خطـی دارد کـه بـا نگـاه بـه گذشـته و خاطرات کودکی در زمان حال روایت می شود. بسامد تعداد صفحات و توصیف کنشـگران، ارتبـاط مسـتقیمی بـا یکـدیگر دارد. هرگاه نویسنده قصد برجسته کردن رذیلت های اخلاقی جامعة عصر خویش را مد نظر داشته باشد، زمان به صورت خاصی اطناب می یابد و عرصة ظهـور کنشـگران بیش از پیش فراهم می گردد. اما تلخیص زمان، این امکـان را از نویسـنده سـلب می کند. گویی توصیف کنشگران نیز توام با زمان خلاصه می شود. نویسندگان در این پژوهش کوشیدهاند تا زمانمنـدی روایـت ایـن داسـتان را بـر مبنای نظریه «ژرار ژنت » در بوته نقد و بررسی قرار دهند. ارتبـاط کنشـگران ایـن داستان نیز در پایان بر مبنای نظریة «گراماس» طرح شده و در پایان ارتباط میان این دو عنصر تشریح شده است .
The study reviewed time and its application in “Morde-Keshan Jozan” short story by Abolqasem Payande. This basic element has specific manifests in this story. Narration process is linear that narrates present time looking to past and childhood mementoes.
There is a direct relation between the frequency of page numbers and actors’ descriptions. When author intends to highlights morality inferiorities of his contemporary era، time would get circumlocution specifically and actors would emerge more than ever; but time summarization prevents author from this opportunity; then، it seems that actors’ descriptions would be summarized simultaneously with time.
Authors of the study tried to critic the temporality of narration of this story based on “Gérard Genette” theory. The relation of its actors is expressed based on “Grimas” theory in final section and then the relation of these two elements is explained.
خلاصه ماشینی:
البته در پایان روایت «مردهکشان جوزان»، نوعی بازگشـت بـه زمـان حـال راوی نیـز وجود دارد و به تصریح مستقیم خود نویسنده، از اتفاق دزدی پنجاه سال می گذرد: «به گفتة راوی تا به وقـت نوشـتن ایـن سـطور نـیم قـرن مـی گـذرد و معروضة پر مغز کدخدا بی جواب مانده، و عنکبوت ظریف روی آن تار تنیده است » (پاینده، ١٣٥٧: ٣٣).
البته بسط توصیفات این بخش برخلاف قسمت پیشین ، بیشـتر بـه سبب درشت نمایی طنز تلخی است که سادهدلی مردم و جهالت کدخدای شـهرک را بـه تصویر می کشد: اولین مردهکشی (پنجشنبه )← دلمشغولی کلاحسین (جمعـه )← دومـین مـردهکشـی (شنبه )← سومین مردهکشی و مراجعه کلاحسین به خانه کدخـدا (یکشـنبه )← تکـرار مردهکشی و حل معما (دوشنبه ) ج) از نامة کدخدای شهرک نون به مرکز حکومت تا پایان داستان زمان در این بخش به شکل خاصی تلخیص می شود و با اینکه حدود شش ماه یعنـی صد و هشتاد روز را در برمی گیرد، نویسنده تنها چهـار صـفحه از کـل داسـتان را بـه آن اختصاص می دهد که در مقایسه با مابقی حوادث، حجم اندکی دارد.
شکل زیر به صورت مـوجز، نکـات بیانشده را نشان می دهد: ابتدای داستان تا شکست دیوار ٧ روز ٢٠ صفحه ضد جن ملاعبدالرحمان آغاز مردهکشی جوزانیان تا کشف راز دزدی توسط کلاحسین آجرپز ٥ روز ٩ صفحه از نامة کدخدای شهرک نون به مرکز حکومت تا پایان داستان ١٨٠ روز ٤ صفحه شکل ٣: تداوم در داستان مردهکشان جوزان تکرار یا بسامد: در این داستان، رخداد مردهکشی چهار بار اتفاق می افتد و چهار بـار هم روایت می شود و در هر مرتبه ، توصیف هـا بـا حالـت هـای مخصـوص بـه خـود بیـان می شود.