چکیده:
مشکلات رابطه نمایندگی، تمایل مدیریت را برای نگهداشت وجه نقد افزایش میدهد. از طرفی، از آنجاییکه عملکرد مدیران زیر ذره بین سهامداران قرار دارد لذا مدیران میبایست پاسخگوی این وجه نقد راکد در شرکت باشند. این پاسخگویی میتواند توسط یکی از ابزارهای مدیریت، یعنی هموارسازی سود حاصل شود. لذا هدف این پژوهش بررسی رابطه بین مانده وجه نقد و هموارسازی سود در شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران است. در راستای تحقق هدف های پژوهش دو فرضیه تدوین شده است. نمونه آماری پژوهش شامل 73 شرکت است. برای آزمون فرضیه ها از رگرسیون چند متغیره با استفاده از داده های ترکیبی استفاده شده است . نتایج پژوهش بیانگر آن است که بین مانده وجه نقد و هموارسازی سود رابطه معنادار و مثبت وجود دارد. اما بین تغییرات مثبت مانده وجه نقد سال جاری نسبت به سال قبل و هموارسازی سود رابطه معناداری یافت نشد .
The agency relationship problems, increases the management's desire to hold cash. On the other hand, since the performance of managers is focused by shareholders, so managers must be responsive to the stagnating cash in the company. This responsibility can be achieved by one of the management tools that is, income smoothing. The aim of this study is to consider the relationship between cash balance and income smoothing in companies listed in Tehran Stock Exchange. In order to fulfill the research objectives, two hypotheses have been formulated. The statistical sample of the study included 73 companies. To test hypotheses, multiple regression using combined data have been used. Research results indicate that there is a significant and positive relationship between cash balance and income smoothing. But there was no significant relationship between positive changes in cash balance of this year than last year and income smoothing.
خلاصه ماشینی:
لذا هدف اين پژوهش بررسي رابطه بين مانده وجه نقد و هموارسازي سود در شرکت هاي پذيرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران است .
نکته ي مهم تئوري داد و ستد اين است که سطح مطلوبي از وجه نقد براي شرکت ها وجود دارد که در آن مديريت با رويکردي فعالانه ، بر اساس تجـزيه تحليـل هزينه - منفعت نسبت به نگهـداري وجه نقـد تصميم گيري مي کند (وانگ ١٩٩٥،٢ ، پژوهش هاي حسابداري مالي و حسابرسي شماره ٢٤/ زمستان ١٣٩٣ ١٢) بر اساس اين تئوري ، مديريت براي حداکثر سازي ثروت سهامداران ، مي بايست مانده وجه نقد شرکت را به نحوي تنظيم کند که منافع نهايي ناشي از نگهداري وجه نقد با هزينه هاي نهايي آن برابر شود.
عوامل تعيين کننده وجه نقد از ديدگاه جريان نقدي آزاد اهرم مالي : با ايجاد بدهي مديران ملزم به پرداخت جريانات نقدي آتي مي شوند و اين امر از جريان نقد در دسترس که مي تواند به اختيار مديريت هزينه شود، مي کاهد و متعاقبا از هزينه نمايندگي جريان هاي پژوهش هاي حسابداري مالي و حسابرسي شماره ٢٤ / زمس اتن ١٣٩٣ نقـد آزاد نيز مي کاهـد و اثر کنترلي دارد (جنسن ١٠، ١٩٨٦،٤ ) در نتيجـه شرکت هاي با اهرم مالي پايين ، کمتر مشمول نظارت و کنترل هستند که به مديريت اختيار بيشتري اعطا مي نمايد (فريرا و ويلا،٢٠٠٤، ٣٠٠) بنابراين انتظار مي رود که اهرم مالي با مانده وجه نقد رابطه معکوس داشته باشد.
M. Richardson, (1990), "Income Smoothing By Economy Sector", Journal of Business Finance and Accounting 17(5), PP.