چکیده:
روان کاوی و ادبیات، رابطه ای دوسویه دارند. ادبیات سبب تلطیف روان می شود و روان کاوی به کالبدشکافی آن می پردازد. آنچه امروزه روان کاوان مطرح می کنند، در ادبیات گذشته حضور داشته است و اکنون نیز با هویت یافتن دانش روان کاوی، به صورت علمی مطرح می شود. با بررسی یک اثر هنری از دیدگاه روان شناختی، می توان به نکاتی چون ویژگی های شخصیتی هنرمند و بازتاب آنها در خلق اثر پی برد. در این نوشتار ـ که نتیجه بازخوانی انتقادی سوگ نامه های خاقانی و تحلیل روان کاوانه آنهاست ـ با بهره گیری از روش استقرایی، مفاهیمی چون تصعید و فرافکنی و خودفریبی و خودشیفتگی و حمایت اجتماعی، و همچنین حضور ناخودآگاه فردی و جمعی و سایه و کشمکش های نهاد و فرامن، بررسی شده است.
There is a bilateral relationship between Psychoanalysis and literature. Literature enlivens the soul and psychoanalysis dissects literature. What psychoanalysts express today has attended in the past literature and is proposed now scientifically after psychoanalysis was identified as a science. By analyzing an art work from the perspective of psychology، it seems being possible to understand artist’s personal characteristics and their reflection in his work(s). In this paper which is the result of critical reading of khaghani’s jeremiads through a psychological approach، concepts such as sublimation، projection، self- deception، narcissism and social support، and also the individual and collective unconscious attendance، shadow، the struggles of institution and super-ego have been investigated using an inductive method.
خلاصه ماشینی:
در این نوشتار ـ که نتیجۀ بازخوانی انتقادی سوگ نامه های خاقانی و تحلیل روان کاوانۀ آنهاست ـ بـا بهره گیری از روش استقرایی، مفاهیمی چون تصعید و فرافکنـی و خـودفریبی و خودشـیفتگی و حمایـت اجتماعی، و همچنین حضور ناخودآگاه فردی و جمعی و سایه و کشمکش های نهاد و فرامن ، بررسی شده است .
بر اساس روان شناسی تحلیلی یونگ ، پژوهش هایی در این حوزه از نقد ادبـی صـورت گرفته است ؛ اما دربارٔە خاقانی و شعر او، فقط یک مقاله با عنوان «خودشیفتگی یا نارسیسیسم در شعر خاقانی» به قلم رسول چهرقانی در سال ١٣٨٢ نوشته شده ، که به شـکلی کلـی، بـه رگه هایی از روان شناسی در شعر خاقانی اشاره کرده است ، و ما بـرای نخسـتین بـار، در ایـن مقاله ، سوگ نامه های خاقانی شروانی را از منظر نقد روان کاوانه بررسی کرده ایم .
خاقانی نیز از این توانایی جابه جایی لیبیدو و والایش استفاده کرده و مرثیه های بسـیار سوزناکی در گسترٔە تاریخ ادبیات فارسی سروده است .
در ایـن نوشـتار، بـه عناصـر روان شـناختیای اشـاره مـی شـود کـه در تحلیـل سوگ نامه های خاقانی ناگزیر از مواجهـه بـا آنهـا هسـتیم ، و مـی توانـد در بازتـاب شخصیت وی و زوایای این شخصیت تأثیرگذار باشد.
خاقانی شروانی که توانمندی شگرفی در ادبیات دارد، در مواجهـه بـا مـرگ عزیزان ، طی والایش روان ، به سرودن سوگ نامه ها روی آورده و این درد جان سـوز را بـه اثری هنری ارتقا بخشیده است .