چکیده:
مفسران در مواجهه با اختلاف قرائات، یکی از رویکردهای سهگانه، یعنی بسنده کردن به قرائت رایج، معتبر دانستن همه قرائتهای معروف یا گرایش به نقد و گزینش قرائات را انتخاب نمودهاند. علامه طباطبایی رویکرد سوم را در تفسیر خود برگزیده است. ایشان در بیشتر مواردی که اختلاف قرائات را گزارش کردهاند، به نقد و بررسی آنها پرداخته و با استناد به مرجحات روایی، قرآنی و ادبی، در نهایت یکی از قرائتها را ترجیح داده است. ایشان برخلاف کسانی که قرائت حفص از عاصم را قرائت معیار دانسته و بر اساس آن مشی تفسیریشان را انجام دادهاند، به این قرائت بسنده نکرده و از قرائتهای دیگری که واجد شرایط اعتبار بودهاند نیز بهره برده است. نقش و تاثیری که این روش در تفسیر علامه از آیات برجا گذاشته است، موضوعی است که در این نوشتار مورد بحث قرار میگیرد.
Dealing with the difference of readings، the interpreters have chosen one of the three approaches، i.e.، contenting with the current reading (qarā’at); regarding all the renowned readings as valid; or the tendency to criticize and select the readings. ‘Allāma Ṭabāṭabā’ī has chosen the third approach in his interpretation. In most instances that he has reported the difference of readings، he has critically reviewed them and with reference to the narrational، Qur’ānic، and literary preferences، has finally chosen one of the readings. Contrary to those who have preferred the reading of Ḥafṣ (adopted) from ‘Āṣim as the valid reading and have accordingly pursued their interpretation policy، he has not been contented with this reading and has enjoyed other valid readings، too. The role of this method and the impact that it has left on ‘Allāma’s interpretation of āyas، is the topic discussed in this writing.
خلاصه ماشینی:
"(طباطبایی، المیزان، 2/575) ـ واژه «تمکرون» در آیه (و إذا أذقنا الناس رحمة من بعد ضراء مستهم إذا لهم مکر فی آیاتنا قل الله أسرع مکرا إن رسلنا یکتبون ما تمکرون) (یونس/21) را برخی از قاریان مانند زید از یعقوب و سهل به صورت «یمکرون» قرائت کردهاند (طبرسی، 5/151)، اما علامه قرائت مشهور را به دلیل آنکه در بیان مقصود رساتر و بلیغتر است، ترجیح داده و چنین استدلال مینماید: «در آیه مورد بحث التفاتی از غیبت به خطاب بهکار رفته، در جمله «إذا لهم مکر» مردم غایب فرض شدهاند و در جمله «ما تمکرون» حاضر و مخاطب به حساب آمدهاند، و این التفات عجیبی است که در قرآن کریم بهکار رفته، و شاید نکتهاش این باشد که جمله «قل الله أسرع مکرا» را در چشم شنونده مجسم سازد.
علامه طباطبایی ذیل آیه 102 سوره بقره به اختلافات متعدد مفسران در تفسیر این آیه اشاره کرده است و در بخشی از سخن خود، به اختلاف آنها درباره مراد از «ملکین» در عبارت «ما أنزل علی الملکین ببابل هاروت و ماروت» پرداخته و میگوید: «اختلاف نهمشان در معنای کلمه «ملکین» است که آیا این دو ملک از ملائکه آسمان بودند یا دو انسان زمینی و دو «ملک» به کسره لام یعنی پادشاه بودهاند؟» آنگاه میافزاید: «این اختلاف در صورتی قابل توجیه است که «ملکین» را مانند بعضی از قرائتهای شاذ به کسره لام بخوانیم و یا اگر به قرائت مشهور میخوانیم، منظور از آن، دو انسان صالح و متظاهر به صلاح میباشد.
هر چند علامه تفسیر خود را بر اساس قرائت رایج که همان قرائت حفص از عاصم باشد تدوین کرده است، اما از نظر وی تفاوت اساسی بین این قرائت با دیگر قرائتها و حتی قرائات نقل شده از ائمه: وجود ندارد و هیچ یک از آنها متواتر نبوده و بهطور مطلق حجیت ندارد."