چکیده:
در این پژوهش، با تحلیل فرایندهای واجی ستاک گذشته در زبان فارسی برحسب میزان پیچیدگی و تعداد قاعدههایی که برای تبدیل به ستاک گذشته، بر ستاک حال آنها انجام میشود، این فعلها را به انواع تکقاعدهای، دوقاعدهای، سهقاعدهای و چهارقاعدهای تقسیم کردهایم. در هریک از این دستهها، یک قاعده، ازنوع ساختواژی ستاک گذشته و بقیه، قاعدههای آوایی هستند. پژوهش حاضر، بیانگر آن است که علاوهبر عناصر واجشناختی مانند محدودیت واجی، محدودیت واجآرایی در خوشۀ پایانی و محدودیت خوشه و هستۀ هجا، عنصر ساختواژی نیز در شکلگیری ستاک گذشته، مؤثر است. این پژوهش، تعامل دو حوزۀ واجشناسی و ساختواژه را نشان میدهد. در این جستار، نشان دادهایم که ستاک گذشتۀ نشاندار، با افزودن عامل ماضیساز- که بهصورت tنمود مییابد- بهدست میآید. با فرضکردن tبهجای Dدر این پژوهش، در مواردی که ستاک حال به همخوان بیواک ختم میشود، از اعمال قاعدههای بیشتر، جلوگیری کردهایم. فرض جلوگیری از اعمال قاعدۀ بیشتر، دارای توجیه اقتصادی است. این مقاله نشان میدهد که تقسیم فعلهای فارسی به دو دستۀ بیقاعده و باقاعده، نامعقول است، تشکیل ستاک فعلی در همۀ فعلهای فارسی، نظاممند و دارای قاعده است و تفاوت این فعلها در تعداد و نوع قواعدی است که بر آنها اعمال میشود. کلمات کلیدی:
خلاصه ماشینی:
در این جستار، استدلال کردهایم که تنها یک صورت تکواژ گذشته ساز- که به شکل همخوان انسدادی لثوی بی واک نمود می یابد- به فعل افزوده می شود و در وضعیتی که در این پژوهش ، به صورت قواعد آوایی ، ترسیم شده است ، موجب دگرگونی های آوایی در صورت گذشتة فعل می شود؛ علاوهبر آن، در پژوهش حاضر، نشان دادهایم که برخلاف آنچه تصور می شود، تقسیم فعل های فارسی به انواع باقاعده و بی قاعده، درست نیست .
گروه ٢: قاعدههای ١ و ٣ در برخی از فعل های (١٢)، مانند تبدیل «یاب» به «یافت »، /b/ به /f/ تبدیل می شود و قاعدة آن به صورت (١٣) است : (١٢) یاب (یافتن ) شتاب (شتافتن ) فریب (فریفتن ) کوب (کوفتن ) روب (روفتن ) تاب (تافتن ) آشوب (آشفتن ) (١٣) همگونی (تبدیل لبی به لب ودندانی ) (قاعدة ٣) b f / _[past stem t افزودن تکواژ ماضی ساز yabt همگونی همخوانی yaft در تبدیل b به f (قاعدة ٣)، محدودیت خوشة پایانی مؤثر نیست ؛ چون واژههایی مانند «ربط » و «ثبت » وجود دارد؛ اما واژهای با ترکیب هستة a و خوشة مورد نظر نداریم ؛ بر این اساس می توان انتظار داشت محدودیت خوشة پایانی ، هسته ویا عامل ساخت واژی ، موجب چنین تغییری شده باشد.