چکیده:
در سنت فلسفه اسلامی به دلیل اذعان به ناکامی نفس در دستیابی به کنه وجودی و نفس الامری اشیا مسئله اطلاق گرایی معرفتی بروزی جدی می یابد. امـا در ایـن بین ، نگاه ملاصدرا به این مسئله رویکردی متمایز را ارائه می دهد. صدرا در تفکر عام خویش ، طبق مشرب فلاسفه ، توانایی نفس در شناخت حقـایق اشـیا را آمـاج تردید قرار می دهد. با وجود ایـن ، در رویکـرد نهـایی اش بـر اسـاس برخـی مبـانی وجودی و معرفتی تفکر خویش ، دغدغه این مسئله را طرح می کنـد و در نهایـت ، راهکاری پیش می نهد. ملاصدرا در گام اول اذعان می دارد که به دلیـل اخـتلاط محاکی ادراکات حسی و خیالی با نقـص و شـرافت وجـودی محـاکی ادراکـات عقلی و همچنین خساست وجودی نفس که لازمـه حـدوث جـسمانی آن اسـت ، محتمل است ادراکات نفس قرین ابهام و عدم وضوح گـردد و در حـد ظـواهر و
Due to acknowledging in failure of the soul in achieving the noumen of things in the tradition of Islamic philosophy، the issue of the cognitive generality becomes more apparent. But Mulla Sadra’s approach towards this issue is distinct. Sadra in his general thought، according to the disposition of the people، puts into question the ability of the human soul in achieving the noumen of things. However، he ultimately provides some solutions and propounds the concern of this issue in his final approach based on some cognitive and existential principles of his thought. In the first step، Mulla Sadra acknowledges that due to mixing of the representation of sensational and imaginary perceptions with the deficit and the existential honor of the representation of the intellectual perceptions and also due to existential lowness of the soul that requisite its physical creation، it is possible that the perceptions of the soul become ambiguous and unclear and remain in the stage of pima facie and phenomena of the things. But in the final step، with an emphasis on the real nature of knowledge، he thinks that the intensity of the soul and its excellence from the stinginess corporeality owes process of the unity of the intelligent and intelligible. Sadra believes that the more the soul become extended in the process of unification with its perceptions، the more it become excellent from the existential deficits and cognitive concerns and as a result، it achieve the perceptions that gained from noumen and the reality of the things and noumenal representatives.
خلاصه ماشینی:
"معرفت اطلاقی و امکان تحصیل آن را می توان هم تراز مسئلۀ مطابقت دانست که علاوه بر مؤلفـۀ صـدق ، مـدلل و موجـه بـودن معرفـت را ← در سنت فلسفۀ اسلامی غالبا گام دوم یا نادیده انگاشته شده و یا اهتمام جدی در تبیـین آن صورت نگرفته است ؛ زیرا در این سنت ، با اتکـا بـه فراینـد تجریـد و تقـشیر مـشایی ، نفس مؤلفـه ای سـاکن و اشـتدادناپذیر لحـاظ شـده اسـت و همچنـین جمهـور فلاسـفۀ مسلمان به تبعیت از ابن سینا شناسایی فصول حقیقـی و ذاتیـات اشـیا را صـعب و حتـی ١ ناممکن دانسته اند.
یکی از مهم ترین لوازم این مبنا را می تـوان ذیـل نگـرش خـاص ملاصـدرا بـه فراینـد وحدت نفس با انواع ادراکات دانست ؛ بدین بیان که وی بـه دلیـل نگـرش وجـودی بـه حقیقت علم و نفی حیثیت ماهوی و عرضی بودن از آن ، معتقد است که صـور حاصـله برای نفس ـچه از قسم محسوس و متخیل که نوعی ارتباط با ماده خارجی دارند و چـه قسم عقلی ، به علت ماهیت وجودی و حضوری اشـ لاجرم مجرد و متعالی از ماده اند و بر خلاف ادعای فلاسفۀ مشایی ، تغایر و تخالفشان با نفس اعتباری خواهـد بـود و بلکـه ١ در وجود خارجی ، این اثنیت و تغایر به وحدت و عینیت عالم و معلوم تبدیل می شـود.
در حقیقـت ، محـصول ایـن تلفیـق ، دربردارنـدٔە تبیین امکان تحصیل معرفت اطلاقی از حقایق موجودات برای نفس اسـت ؛ بـدین بیـان که از دیدگاه ملاصدرا به دلیل ماهیت وجودی و کمالی حقیقت علـم ، نفـس بـا وجـود حدوث جسمانی و خساست و نقص وجودی ، می تواند به واسطۀ وحـدت بـا ادراکـات کمالی و وجودی اش اشتداد یابد و به تعالی برسد."