چکیده:
این تحقیق با عنوان مقایسه میزان کاربست مدیریت دانش و با هدف تعیین میزان کاربست مدیریت دانش در مدارس راهنمایی نواحی ١ و ٤ آموزش و پرورش تبریز انجام شد. پژوهش حاضر از نوع توصیفی - زمینه یابی است . جامعه آماری این پژوهش شامل ٣٩٢ نفر می باشد. برای تعیین حجم نمونه از فرمول کوکران و روش نمونه گیری طبقه ای استفاده شد که نهایتا" ٨٦ مدیر و ٢٥٨ معلم انتخاب گردید. ابزار اندازه گیری ، پرسشنامه مدیریت دانش بوکوویتز و ویلیامز می باشد. پایایی آن ٠/٨٩ به دست آمد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون t و فریدمن استفاده گردید و نتایج به دست آمده نشان داد که : بین مدارس راهنمایی نواحی ١ و ٤ تبریز در میزان کاربست مدیریت دانش (به دست آوردن دانش ، به کاربردن دانش ، یادگیری از فرایند دانش ، تسهیم و مبادله دانش ، ارزیابی دانش ، ایجاد و تثبیت دانش و استفاده بهینه از دانش ) تفاوت معنی داری وجود ندارد. همچنین مولفه های استفاده بهینه از دانش ، به کار بردن دانش ، ارزیابی دانش ، ایجاد و تثبیت دانش ، تسهیم و مبادله دانش ، به دست آوردن دانش و یادگیری از فرایند دانش به ترتیب بیشترین رتبه را در نواحی ١ و ٤ داشتند.
خلاصه ماشینی:
بنابراین سازمانی همانند آموزش و پرورش که عهده دار تعلیم و تربیت می باشد باید سعی در جهت استفاده از دانش موجود در سازمان داشته باشد تا بتواند در محیط پررقابت دنیای امروز صاحبان دانایی یا همان مهم ترین سرمایه های سازمان را حفظ نماید(امین بیدختی ، مکوندحسینی و احسانی ، ١٣٩٠).
پتریدس و نودین ٤(٢٠٠٣) بیان می کنند که مدیریت دانش در آموزش می تواند به عنوان یک چارچوب یا رویکرد مطرح شود که افراد یک سازمان را قادر می سازد تا مجموعه ای از اعمال را به منظور جمع آوری اطلاعات و به اشتراک گذاشتن آنچه دانش می دانند و بهبود خدمات و خروجی ها، توسعه دهند( قریشی و احمدی ، ١٣٩٠).
یکی از موانع عمده اشتراک دانش در سازمان ها، فرهنگ سازمانی موجود است که مدیران مدیریت دانش به منظور اجرای موفقیت آمیز برنامه های مدیریت دانش باید به طور جدی این مسئله را مورد توجه قرار دهند(امین بیدختی و همکاران ، ١٣٩٠).
چنین چارچوب مدیریتی افراد، فرایندها و فناوری را در جهت توسعه پایدار عملکرد یکپارچه می کند(انصاری و قاسمی ، ١٣٨٨) و نیز استفاده از تجربه و دانش فردی و جمعی از طریق فرایند تولید دانش ، تسهیم دانش و به کارگیری آن به کمک فناوری به منظور دستیابی به اهداف سازمان می باشد(بقایی نیا، ١٣٨٦).
این نتیجه همسو با نتایج تحقیق دانش فرد و شهابی نیا(١٣٨٩)، یعقوبی ، جوادی و آقا رحیمی (١٣٨٩)، شیرزادکبریا و خوش نظر(١٣٨٨)، و حاجی ابراهیمی (١٣٨٧) و ناهمسو با نتایج تحقیق محمدی استانی ، شعبانی و رجایی پور(١٣٩١)، دولانی و همکاران (١٣٨٩)، تقی زاده و همکاران (١٣٨٩)، حسین زاده (١٣٨٩)، هاشمی(١٣٨٩)، همتی (١٣٨٩)، کاظمی نژاد و همکاران (١٣٨٩)، باواخانی (١٣٨٨) و فهی (٢٠٠٠) می باشد.