چکیده:
سؤال اصلی مقاله این است که انقلاب اسلامی ایران با توجه به زمینههای تاریخی و اهداف مشترک با خیزشهای اخیر در منطقه، تا چه حد میتواند خود را به عنوان الگوی ظرفیتساز در کشورهای عربی مطرح کند؟ در پاسخ میتوان گفت که زمینههای تاریخی و اهداف مشترک انقلاب اسلامی ایران با انقلابهای اخیر در خاورمیانه که مبتنی بر گفتمانهای دینمحور، عدالتمحور و سلطهستیزانه میباشد، محورهایی است که انقلاب اسلامی ایران میتواند به واسطه آن موجب الگودهی به انقلابهای اخیر در خاورمیانه شود.
خلاصه ماشینی:
"انقلاب اسلامی ایران به جز کشورهای عربی، در دیگر مناطق و کشورها، از جمله آسیای جنوبی، آسیای مرکزی، قفقاز و ترکیه نیز بازتاب داشته است: در افغانستان، اثربخشی انقلاب اسلامی، به دلیل اشتراک فرهنگی و زبانی، حتی پیش از پیروزی این انقلاب آغاز شد و در مقاومت مردم در برابر کودتای کمونیستی طرفدار شوروی، نمود یافت.
پیروزی انقلاب اسلامی در اواخر قرن بیستم که به قرن انقلابهای غیردینی و بلکه ضددینی مشهور شده و به عقیده بسیاری از تحلیلگران آن دوران، دین از صحنه سیاست کنار رفته بود، خط بطلانی بر این گونه نظریات کشید و توانست در طول سی و سه سال به الگویی برای دیگر کشورها تبدیل شود؛ چنانکه در تحولات اخیر، عامل تداوم حرکتهای مردمی به شمار میرفت.
از آنجا که عناصر اصلی صحنه تحولات کشورهای عربی، مردم مسلمان منطقه هستند که رویکردهای سیاسی ضددیکتاتوری و ضداستکباری دارند، حداقل و حداکثر این تحولات چنین تصویر خواهد شد: چنانچه این تحولات به هر دلیلی به نقطه اوج نرسد و امکان تغییرات حداکثری را ایجاد نکند، تغییر در چینش عناصر قدرت و تغییر در سطح کارکردی این نظامهای وابسته به آمریکا و غرب و اسرائیل، و آزاد شدن پتانسیلهای مردمی برای اثرگذاری بر رویکرد حکومتهای وابسته، حداقلهای اولیه خواهند بود که هویت اسلامی این جوامع نیز بخشی از آن به شمار میرود.
به نظر میرسد تحقق حکومت دینی در انقلاب اسلامی، بتواند به یکی از الگوهای سیاسی غالب در شکلگیری گرایشهای اسلامی کشورهای خاورمیانه تبدیل شود؛ چنان که محمد لنسل، رئیس مرکز فرهنگی تجدید حیات اسلام در اتریش، میگوید که با آغاز عصر امام خمینی+ دین و دینداری در جهان گسترش یافته و دین زنده شده است."