چکیده:
عبدالرحمن جبرتی در دوره ای به نگارش رویدادهای مصر پرداخت که این سرزمین در آستانه تحولاتی بود که به سبب آن ها ویژگی های سنتی جامعه مصر به تدریج دستخوش دگرگونی می شد. منشا جریان های دگرگون ساز از آنجا بود که از سده نوزدهم میلادی اندیشه های جدید اروپایی در بسیاری از موارد، از جمله در زمینه تاریخ نگاری به مصر سرایت کرد که جبرتی در مدت بیش از دو دهه نخست این سده، شاهد آن بود. با آن که جبرتی شاهد این جریان جدید بوده و نخستین مورخ مسلمانی است که دست اندازی های سیاسی و اقتصادی اروپاییان را به جهان اسلام گزارش داده، ولی به شیوه سنتی دست به نگارش وقایع مصر زده است. با وجود این، گاه با اعمال نگرش انتقادی و تمجید از رفتارهای عقلانی غیر مسلمانان و غیره از این شیوه عدول کرده، به طوری که می شود اثر تاریخی او را به مثابه معبری بین تاریخ نگاری سنتی اسلامی و تولد تاریخ نگاری جدید تلقی کرد. آنچه وقایع نویسی جبرتی را مهم تر ساخته، آن است که وی در نوشتن، تحت تاثیر صاحبان قدرت نبوده و به طور مستقل و به سبب حب وطن به نگارش تاریخ اقدام کرده، با این حال وطن دوستی اش مانع واقع نگری او نشده است. همچنین محور گزارش های جبرتی حکمرانان نیستند، بلکه وی عمدتا اوضاع و احوال مردم را مورد توجه قرار داده است. مقاله حاضر به بررسی روش تاریخ نگاری جبرتی و بینش تاریخی او می پردازدعبدالرحمن جبرتی در دوره ای به نگارش رویدادهای مصر پرداخت که این سرزمین در آستانه تحولاتی بود که به سبب آن ها ویژگی های سنتی جامعه مصر به تدریج دستخوش دگرگونی می شد. منشا جریان های دگرگون ساز از آنجا بود که از سده نوزدهم میلادی اندیشه های جدید اروپایی در بسیاری از موارد، از جمله در زمینه تاریخ نگاری به مصر سرایت کرد که جبرتی در مدت بیش از دو دهه نخست این سده، شاهد آن بود. با آن که جبرتی شاهد این جریان جدید بوده و نخستین مورخ مسلمانی است که دست اندازی های سیاسی و اقتصادی اروپاییان را به جهان اسلام گزارش داده، ولی به شیوه سنتی دست به نگارش وقایع مصر زده است. با وجود این، گاه با اعمال نگرش انتقادی و تمجید از رفتارهای عقلانی غیر مسلمانان و غیره از این شیوه عدول کرده، به طوری که می شود اثر تاریخی او را به مثابه معبری بین تاریخ نگاری سنتی اسلامی و تولد تاریخ نگاری جدید تلقی کرد. آنچه وقایع نویسی جبرتی را مهم تر ساخته، آن است که وی در نوشتن، تحت تاثیر صاحبان قدرت نبوده و به طور مستقل و به سبب حب وطن به نگارش تاریخ اقدام کرده، با این حال وطن دوستی اش مانع واقع نگری او نشده است. همچنین محور گزارش های جبرتی حکمرانان نیستند، بلکه وی عمدتا اوضاع و احوال مردم را مورد توجه قرار داده است. مقاله حاضر به بررسی روش تاریخ نگاری جبرتی و بینش تاریخی او می پردازد.
’Abd al-Rahman Jabarti got involved in writing Egypt’s incidents at a time when this country was about to enter developments due to which the traditional features of Egypt would undergo some transformations. The transformative trends were originated from the fact that since nineteenth century new European thoughts in various cases، including historiography، which Jabarti had been witnessing since the early two decades of nineteenth century، permeated into Egypt. Although Jabarti had witnessed this new trend and has been the first Muslim who has reported the political and economic aggressions of the Europeans against the Muslim world، he has undertaken to write Egypt’s incidents in a traditional method. Nevertheless، he has sometimes retracted from this method by exerting a critical approach and praising the rational conducts of the non-Muslims and
others، in such a way that his historical work can be considered as a passage between the Islamic traditional historiography and the emergence of the modern historiography. What has made Jabarti’s historiography more significant is that he has not been influenced by the power-wielders and has undertaken to write history independently and out of his love of homeland، although his love for his homeland has not prevented him from his realism. Similarly، Jabarti’s reports have not been focused on the rulers; rather، he has mainly taken into consideration the people’s circumstances. The present article undertakes to study Jabarti’s method of historiography and historical insight.
خلاصه ماشینی:
مقاله اي نيز به انگليسي با عنوان «جبرتي مورخ » از داويد ايالون وجود دارد که نويسنده در آن عمدتاًراجع به اهميت اثر جبرتي براي مطالعه حمله ناپلئون به مصر و تـاريخ دوره محمـدعلي پاشا سخن گفته و نيز ضعف تاريخ نگاري در مصـر عثمـاني ومقايسـه آن بـا دوره مماليـک را مورد بررسي قرار داده است .
علي رغم اين تذکر، بايد گفت که شيوه سـالنامه اي يکي از بارزترين شکل هاي تدوين حوادث تاريخي در تاريخ نگاري اسلامي بـوده کـه هرچنـد در مورد آغاز آن در ميان مسلمانان اختلاف نظر وجود دارد، با اين حال از شواهد چنين بر مـي آيد که از نيمه دوم سده دوم هجري در بين آنان رواج داشـته اسـت (روزنتـال، ٨٩/١).
يک نمونه ازاين گونه رويـدادها، دزدي دريـايي بـوده کـه بـه لحـاظ موقعيت جغرافيايي مصر و برخوداري از سواحل طولاني هم در درياي مديترانه و هـم دريـاي سرخ و نيز وجود رود بزرگ نيل که از جنوب تا شمال اين سرزمين امتداد دارد، ايـن موقعيـت جغرافيايي سبب مي شده که مصر در گذشته همواره در معـرض تهديـد دريازنـان قـرار گيـرد، چيزي که زندگي مردم را بسيار تحت تأثير قرار مي داد و از اين رو جبرتي درجاي جاي اثرش به اين موضوع هم قبل از حمله فرانسويان، که مماليک و ترکان عثماني بر مصر حکومـت مـي کردند، پرداخته و هم اين که در دوره فرمانروايي محمدعلي پاشا آن را مورد بررسي قـرار داده که نمونه هايي از گزارشهاي وي درباره دزدي دريايي آورده ميشود.
in Historians of the Middle East, by "Ayalon,David,"the historian al-Jabarti Bernard Lewis ; Holt, Peter Malcolm, Oxford University, London,1962.