چکیده:
بحث تعدد نفس و روح از مسائلی است که در حوزة فلسفه کمتر از آن بحث به میان آمده است. پیگیری ریشهýهای این عدم توجه میýتواند محقق را در انتخاب رأی ثواب کمک کند. عدم توجه به این مسئله سبب مشکلاتی در حوزة علمالنفس فلسفی گردیده است. در این نوشته به مشکل وجود نفس قبل از بدن که مورد تأکید آیات و روایات در حد تواتر اجمالی است، پرداخته شده است و ضمن بررسی آرای آخوند ملاصدرا در اینýباره، تلاش شده است منشأ آرای ایشان یافته شده، نشان داده شود چرا بحث وجود نفس (روح) قبل از بدن و متعاقب آن، مسئلة تعدد نفس و روح در آرای این حکیم مسلمان مورد کمتوجهی قرار گرفته است. بحث از نظریة معنا را میتوان دغدغة اصلی فلسفة تحلیلی دانست؛ به طوری که اگر اساسا سخنگفتن از چنین حلقة اتصالی ممکن باشد، مهمترین حلقة اتصال فیلسوفان تحلیلی با همة سلایق گوناگونشان، همین دغدغه دربارۀ نظریة معناست. از آنجا که این مبحث، به اقتضای شرایط تاریخی، به نحوی منقح در افق دغدغههای فلسفی حکمای مسلمان نبوده است، در آثار فیلسوفان مسلمان گذشته نمیتوان بحث منقحی را در اینباره سراغ گرفت. با توجه به ضرورت و فایدة پرداختن به این مبحث در زمان حاضر، این مقاله تلاش میکند در بستر نگاه کلی حکمت متعالیه و هماهنگ با آن، و در حد بضاعت و مجال، الگویی از نظریة معنا ارائه کند که اگرچه بسیاری از محورهای آن را نمیتوان بهصراحت در بدنة قدیمیتر رویکردهای حکمی
خلاصه ماشینی:
"این تحقیق به دنبال آن است ضمن بررسی تمام آثار ملاصدرا این موضوع را پیگیری کند که آیا حقیقتا نظر نهایی صدرالمتألهین دربارة مسئلة تعدد نفس و روح چیست؟ آیا وی در برخورد با آیات و روایات از نظریة خویش، مبنی بر جسمانیةالحدوثبودن نفس، صرف نظر میکند؟ معروف است که وی آیات و روایات مربوط به وجود ارواح قبل از بدن را اینگونه توجیه میکند که مراد از وجود نفس قبل از بدن، علت و سبب وجودی نفس است، نه وجود خود نفس که ما از کلمات او این مطلب را توضیح خواهیم داد.
حال اگر وی متوجه میýشد که اثولوجیا هیچ ارتباطی با ارسطو ندارد، آیا همچنان سعی میکرد میان این دیدگاهها وجه جمع بیابد؟ آیا مطابق اصل اصیل اصالت وجود صدرایی، میýتوان گفت یک وجود مجرد تام و تمام از عالم مجردات به پایین آمده، تغییر ماهیت داده، مادی شده و تبدیل به نطفه و علقه و غیره شده است؟ آیا مرحوم آخوند اگر متوجه این استناد میýگردید، همچنان دیدگاه وحدتýانگارانة خود در ارتباط با نفس را ارائه میýکرد؟ بیانعبارتی مانند: «ما از بهشت خدا به این دنیا وارد شدهýایم» نشان میýدهد که وی تا به آخر نتوانسته است از مسئلة وجود نفس یا به عبارت بهتر، روح قبل از بدن صرف نظر کند؛ مسئلهýای که هم مورد تأیید متون دینی است و هم در فلسفة شاگرد شاخص افلاطون- یعنی ارسطو- بهوضوح قابل فهم است."