چکیده:
یکی از کاربردیترین ابعاد مفهومسازی در معناشناسی شناختی، نمابرداری است. نمابرداری به معنای برجستهکردن یک مفهوم از میان سایر مفاهیم همعرض خود در یک حوزه است. بر پایه نظریه دستور زبان شناختی واژگان و دستور زبان در قبال معنا دارای نقشاند و طریقه قرارگرفتن کلمات و نوع ساختار آنان، معنای خاصی را ارائه میدهد. نمابرداری شناختی در قرآن بر آن است که نشان دهد چگونه واحدهای واژگانی و دستوری در مفهومسازی قرآنی که در معناشناسی شناختی همان معنا نام دارد، به کار میرود. نمابرداری در کنار پنج بعد مشخصبودگی، برجستگی نسبی، قلمرو، استنباط از موقعیت و چشمانداز، نظریۀ جامع تصویرسازی را ارائه میدهد. بعد نمابرداری، نخستین و مهمترین بعد تصویرسازی است که از سوی رونالد لنگاکر مورد بررسی قرار گرفته است.معرفی ذات و صفات و افعال باریتعالی، از جمله معارف کلیدی برجستهای است که در ادعیۀ به یادگارمانده از معصومان(ع) مشاهده میشود. طبق آیۀ کریمۀ «سبحاناللهعمایصفونإلاعباداللهالمخلصین»، آن بزرگواران به عنوان مصداق اتم «عباداللهالمخلصین» در مقام عصمت، از خداشناسی و توحید با زبان مناجات در ساحتهای متفاوت از جمله عقلانیت و فراعقلانیت، سخن گفتهاند. تحقیقپذیری، سه ساحت عمده دارد: حسی، عقلی و شهودی. زبان مناجات معصوم به دلیل ویژگی خطاناپذیری، بر هرسه ساحت قابل تحویل است. به تعبیر دیگر به عنوان زبان دین، نهتنها با هیچیک از نظریات تحقیقپذیری تجربی، عقلی و شهودی در تعارض نیست، بلکه محیط بر هرسه ساحت و سازگار با آنها میباشد. این نوشتار به طورعام به تبیین معناداری زبان دین و به طور خاص به بررسی تحقیقپذیری عقلانی و شهودی زبان مناجات با روش
خلاصه ماشینی:
"البته همانگونه که واژگان در معنا دخیلاند و یا به عبارت دیگر هر واژه بهتنهایی با معنای عبارت ارتباط دارد، این ارتباط میان ساختار عبارت و معنا نیز موجود است؛ یعنی نحوۀ چینش کلمات و نقش دستوری که آنها برعهده دارند، خبر از مفهومسازی گوینده دارد یا به سخن دقیقتر، نشان میدهد متکلم چه چشماندازی از واقع داشته است که دستور زبان را به این شکل خاص به کار گرفته است.
پیش از طرح «نما» و «پایه» در مفهومسازی قرآن باید بر این نکته تأکید کرد که تمام الفاظ زبان عربی برای خدا معلوم است و از حوزۀ شناختی خدا بیرون نیست و اینکه برای بیان معنایی در یک آیه از واژۀ خاصی استفاده شود، تابع دلایلی از جمله قاعدۀ نمابرداری است.
مقدمشدن فعل «کان» بر مسیرپیما و مرزنما به قصد برجستهساختن استمرار و تکرار فرایند- ظلم- بوده است و آیه تلاش میکند این برجستگی را بیش از مسیرپیما و مرزنما نشان دهد و مراد این است که در حوزۀ شناختی مخاطب این نکته را برجسته کند که فعل مستمر و پربسامد ظلم را که در گذشته رخ داده مهمتر از سایر اجزای کلام ببیند، در غیر این صورت میتوانست عبارت را به یکی از اشکال زیر بیان کند: الف) «انفسهم کانوا یظلمون» (نماسازی به ترتیب مفعول، فرایند و فاعل).
در این آیه از نظر ساختاری، مفعول بر فعل «کان» نیز مقدم شده است و برجستگی اصلی در مفعول نماسازی میشود؛ یعنی مفعول افزون بر آنکه در جایگاه مسیرپیما قرار گرفته است، از فرایند نیز برجستهتر میشود و در حوزۀ شناختی مخاطب لازم است نخست مفعول، سپس فرایند و در نهایت فاعل لحاظ شود."