چکیده:
را تصور کند. ملاصدرا وجود معدوم و ممتنع را همان نفس حصول عنوانی آنها در ذهن میداند و ثبوت و وجودی غیر از آن برای این مفاهیم قائل نیست. از نظر ملاصدرا امور معدوم و ممتنع که در ذهن حاصل میشود، صرفا الفاظ و عناوینی برای امور باطلالذات است که حقیقتی غیر از این ندارند. او همین اندازه ثبوت را سبب صحت حکم در قضایای مربوط به امور معدوم و ممتنع میداند و اشکالات وارده بر آن را با این بیان و نیز با تفاوت حمل اولی و شایع قابل پاسخ میداند.
خلاصه ماشینی:
"این استدلال در آثار بیشتر فیلسوفان مسلمان دیده میشود (سبزواری، ج2، 1369، ص79-121): للشیء غیر الکون فی الأعیان کون بنفــــسه لدی الأذهان للحکم إیجابا علی المــعدوم و لانتزاع الشیء ذی العموم صرف الحقیقة الذی ما کثرا من دون منضماتها العقل یری نکته دوم که در باب جایگاه و اهمیت بحث علم به معدوم و ممتنع مهم به نظر میرسد، این است که- چنانکه خواجه نصیر معتقد است- یکی از ادلهای که برای نفی اضافیبودن علم از منظر فخر رازی و پیروان وی میتوان به آن استناد کرد، همین مسئله علم به معدوم و ممتنع است؛ چراکه اگر علم صرفا یک نوع اضافهای بین عالم و معلوم باشد، دیگر انسان قادر نخواهد بود معدوم و ممتنع را تصور کند؛ زیرا معدوم و ممتنع وجود خارجی ندارند که به عالم اضافه گردد و بدین ترتیب علم حاصل شود.
پاسخ نهایی ملاصدرا در چالش علم به معدوم و ممتنع صدرالمتألهین معتقد است انسان میتواند هر چیزی را حتی امور محال مانند معدوم مطلق، مجهول مطلق و اجتماع نقیضین یا شریک باریتعالی را تصور کند و قدرت اینکار را داراست؛ اما این تصور صرفا به لحاظ مفهوم و عنوانی است که بر این امور اطلاق میشود نه حقیقت آنها؛ چراکه- چنانکه پیشتر بیان شد- امور معدوم بهرهای از وجود ندارند؛ لذا آنچه تصور میشود، تنها مفهوم و عنوانی است برای برخی امور (همو، 1981، ج1، ص239)."