خلاصه ماشینی:
"دیدگاه نشانهشناسی ساختارگرا با در نظر گرفتن نشانه به عنوان عنصر مشترک نظامهای نشانهشناختی،در تلاش است یک اثر را با توجه به نظامهای مشابه معنایی و در سطحی فراتر از ساختار کلامی تعبیر و تفسیر نماید لیکن آنچه این نوع نشانهشناسی را در گروه متنگرا قرار میدهد محدودیت آن به بررسی در نظام ساختاری نشانههاست.
انسجام و هماهنگی بین صورت و معنا و بین سازمان دستوری و الگوهای تماتیک،ساختار بینامتنی و خودارجاع،ادبیات به مثابه پدیدهای زیباشناخت و به عنوان اثری روایی و خیالی از دیگر نظرهایی است که در این ارتباط بیان شده است که در همۀ آنها خود اثر محور بررسی و اظهار نظر است اما:«چنین ملاکهایی تنها برخی از ویژگیهای اثر ادبی را پوشش میدهند و آنگونه که داعیه دارند خصوصیات محوری ادبیات را متوجه نمیسازند» (Culler,1977:29) .
ماهیت ارتباطی و تعاملی اثر در ارتباط با خالق و مخاطب آن را مورد توجه قرار میدهد که این امر تحلیل زبانشناسی ساختاری را تعالی بخشیده،متن ادبی را به عنوان عنصری در تعامل نشانهشناختی میداند که موضوع تحلیل در این رویکرد تحلیل کاربردشناختی شرایط و پیشفرضهای یک ارتباط معنیدار است (Sebeok,1986:454) .
اگرچه از این طریق بسیاری موانع پیش روی متنگرایان رخ نمیدهد اما اشکال اینجاست که ساختار متن ادبی را نیز نمیتوان از نظر دور داشت به این معنا که حداقل نمیتوان به راحتی یک قطعه ادبی در بافتی غیرادبی را تنها به همین دلیل غیرادبی دانست چرا که در بسیاری از آثار ادبی تفاوت ساختاری با زبان خودکار مشهود است و از سوی دیگر حتی در رویکرد شناختی تأثیر عناصر موجود در متن بر خوانش به کلی منتفی نمیگردد.
(1985)Verbal Art, Verbal Sign, Verbal Time, Krystyna Pomorska and Stephen Rudy)(Eds."