خلاصه ماشینی:
"در ادامۀ بحث،از یک دیدگاه انتقادی،روششناسی هلیدی در تبیین مفهوم نشانداری در ساخت متنی زبان ارزیابی و با این استدلال که تغییر (1)- given or old inforation (2)- new information (3)- focus (4)- unit of information (5)- tone group (6)- tonic prominence (7)- probability of occurance (8)- word order صورت بند از بینشان به نشاندار طبیعتا به معنای تغییر کارکرد1خواهد بود(بلور و بلور 1997:74)اعتبار موازین صوری پیشنهادی وی مورد سوال قرار میگیرد.
به عنوان نمونه میتوان از تحلیل بندهای خبری دربردارندۀ«فاعلهای کاذب یا بیمحتوا»2نام برد: 5)Once aupon a time,there was on old man تحلیل نقشگرای این بند،با هر دو معیار تطبیق فاعل و آغازگر/دانسته و بیانگر/نو مطابقت میکند و طبیعتا باید آن را یک بند بینشان به شمار آورد: (به تصویر صفحه مراجعه شود) این تحلیلی است که گراهام لاک(1996:238-237)ارائه داده است.
بدینترتیب میتوان نتیجه گرفت که بند فارس«حسن را کتک زد»،به مانند نمونۀ انگلیسی اخیر صرفا حاوی اطلاع نو است: (به تصویر صفحه مراجعه شود) اکنون اگر به استناد عدم تطبیق آغازگر بر دانسته،بند فوق را نشاندار به حساب آوریم،بسامد وقوع فوق العاده بالای آن توجیه نخواهد شد و چنانچه فاعل محذوف را عنصری نقشمند به حساب آوریم و به استناد تطبیق فاعل بر آغازگر و دانسته و عناصر غیرفاعلی بر نو،آن را بینشان تلقی کنیم،تحلیل نقشگرای بندهای امری، به گونهای که منظور نظر هلیدی بوده است زیرا سئوال خواهد بود.
مسئله آن است که آیا معیار دوگانۀ«تطبیق آغازگر/اطلاع دانسته»و«بیانگر/اطلاع نو»میتواند،آنگونه که در دستور هلیدی ادعا شده است،در تشخیص بندهای خبری بینشان از نشاندار اعتبار جهانی داشته باشدا؟پاسخ منفی است،شواهد موجود نه تنها قابلیت شمول این اصل را در زبانهای دیگر مخدوش میکند،بلکه نشاندهندۀ تناقضاتی در تحلیلهای متنی خود زبان انگیسی که مبنای نتیجهگیریهای هلیدی بوده است،نیز هست."