چکیده:
«تعارض ادله» از مباحث مهم دانش اصول فقه است که چگونگی مواجهه با ادله گوناگون، به ویژه روش جمع میان ادله متنافی بدوی را ذکر می کند. این مبحث در تفسیر قرآن تاثیر زیادی دارد و علامه طباطبائی نیز از این مبحث در تفسیر قرآن بسیار استفاده کرده اند.
مقاله حاضر، موارد تاثیرگذاری مبحث «تعارض ادله» در تفسیر قرآن را تبیین کرده، برخی از مصادیق عینی و کاربردی آن در آیات قرآن، به ویژه در غیر آیات الاحکام همانند آیات اوصاف الهی، شفاعت، علم غیب، سنجش اعمال، توبه، بخشش گناهان، حبط اعمال و... را با تاکید بر دیدگاه علامه طباطبائی ذکر می کند. با این بحث، سازگاری آیات قرآن کریم با یکدیگر و نیز سازگاری برخی از روایات با آیات روشن شده، تعدادی از شبهات ناسازگاری پاسخ داده می شود.
در این نوشتار روشن می شود تعارض شروطی دارد که برخی از آنها در تفسیر نیز تاثیرگذار است. همچنین تعارض به دو قسم «غیرمستقر» و «مستقر» تقسیم می شود و در میان آیات، تنها تعارض غیرمستقر ممکن است. تعارض غیرمستقر مصادیق متعددی در تفسیر دارد.
Contradiction of arguments is one of the main topics of the principles of Islamic jurisprudence which makes mention of the way one can come to deal with different arguments، especially the method of bringing together the primitive conflicting arguments. The present paper seeks to explain have the issue of the “contradiction of arguments” may have effects on the Quranic interpretation، making mention of some of its objective and applied instances in the verses of the Quran، especially instances other than the verses of the revealed prescripts such as the verses for divine attributes، intercession، knowledge of the unseen world، the way deeds is measured repentance، forgiveness of sins، devastation of deeds drawing upon Allameh Tabatabai's views. Having discussed the above-mentioned issues، the consistency of the verses of the holy Quran as well as the consistency of some of narrations to the verses become clear and some of the doubts raised against incoherent or inconsistent verses will be answered. In this paper، it will become clear that contradiction of arguments has certain conditions some of which are effective on the commentary of the Quran. Similarly، contradiction of arguments is divided into two types: “non-established” and “established” and there exists only non-established contradiction among the Quranic verses. non-established contradiction has various instances in the Quranic interpretation.
خلاصه ماشینی:
تعارض ادلّه و نقش آن در تفسير با تأكيد بر ديدگاه علّامه طباطبائى سال بيست و سوم ـ شماره 204 -آذر 1393 حسن صادقى[1] چکیده «تعارض ادلّه» از مباحث مهم دانش اصول فقه است كه چگونگى مواجهه با ادلّه گوناگون، به ويژه روش جمع ميان ادلّه متنافى بدوى را ذكر مى كند.
مبحث تعارض ادلّه چه قواعد مهمى براى جمع ميان ادلّه ارائه مى كند؟ اين نوشتار در راستاى پاسخ به اين پرسش ها، نخست تعارض را در لغت و اصطلاح اصول فقه تعريف كرده، سپس ضمن بيان برخى از شروط تعارض، تعارض را به دو قسم غيرمستقر (تعارض بدوى) و مستقر تقسيم مى كند و در ادامه، به جمع عرفى ميان تعارض هاى بدوى و نيز قواعد مترتب بر قاعده جمع عرفى اشاره و آنها را بر آيات قرآن كريم تطبيق مى كند و ديدگاه علّامه طباطبائى را در تعدادى از اين آيات مطرح مى نمايد.
با توجه به قاعده تقديم نص بر ظاهر، وقتى اين دو دسته آيات در كنار هم قرار داده شود، روشن مى شود كه منظور از آيات دسته دوم، ذكر اوصاف جسمانى و ديده شدن و مانند آن براى خداى متعال نيست، بلكه بايد معنايى مراد باشد كه متناسب با آيات دسته اول باشد.
بنابراين، منظور از قاعده تخصيص آن است كه هرگاه دو دليل به حسب دلالت، متعارض باشند، و يكى با عموم بر مراد دلالت كند و ديگرى با خصوص دلالت داشته باشد، خاصّ قرينه بر تصرف در عام مى شود و در نتيجه، عام به غير مورد خاص تخصيص زده مى شود و عرف در كشف مراد متحير نمى ماند و تعارض ميان دو دليل از بين مى رود (ر.