چکیده:
هدف اصلی این مقاله بررسی نسبت دیدگاه اخلاقی ابنسینا با واقعگرایی اخلاقی است، اما ازآنجاکه درتفسیر دیدگاه اخلاقی ابنسینا، اختلافنظر وجود دارد، در این مقاله سعی بر آن است که ابتدا با روشیتوصیفی ـ تحلیلی دیدگاه اخلاقی ابنسینا تبیین گردد و سپس نسبت آن با واقعگرایی اخلاقی بیان شود.نتیجه تحقیق این است که علیرغم اینکه ابنسینا قضایای اخلاقی را بدیهی نمیداند، اما هیچ دلیلیوجود ندارد که آنها را اخباری و قابل صدق و کذب هم نداند. اما اینکه ایشان قضایای اخلاقی را از اقساممشهورات ذکر کرده، منافاتی با واقعگرایی ندارد؛ زیرا مقصود ایشان که میگوید احکام اخلاقی پایهایجز شهرت ندارند، این است که اساس معرفتی احکام اخلاقی شهرت است. بنابراین، به نظر میرسدسخن ابنسینا ناظر به مقام اثبات است و نه ثبوت. بر این اساس، تفسیر مرحوم مظفر و محقق اصفهانی،که سخن ابنسینا را ناظر به مقام ثبوت میدانند، صحیح نیست
خلاصه ماشینی:
"چیستی سعادت در فلسفه اشراق سعادت در فلسفه اشراق نیز مانند فلسفه مشاء، بهدرک لذتهای مطلوب و رسیدن به آن معنا میشودو ازآنجاکه نفس انسان دارای قوای مختلف حسی،خیالی و عقلی است، لذت هر قوه در ادراک امورملایم آن تلقی میشود که در هر قوه متناسب با همانقوه و متفاوت از دیگری است.
ازاینرو، صدرالمتألهین میگوید: سعادت نفس انساناز جهت بعد عقلانی در این است که به مرتبهای ازمعرفت برسد که صورت کلیه موجودات و نظام اتم وخیری فایض از مبدأ هستی در عقول و نفوس و طبایعو اجرام فلکی و عنصری تا آخرین مراتب وجود، درآن نقش بندد و خود عالمی شود عقلی در هیئت عالمعینی و به لحاظ ارتباطی که با بدن دارد و در خانه تنجای گرفته است، سعادتش در این است که بر تمامیقوای بدنی استیلا یافته، بین گرایشهای متضاد آن، تعادل ایجاد نماید تا مغلوب خواستههای بدن نگردد،وگرنه سرانجامگرفتارشقاوتمیگردد (صدرالمتألهین،1981، ج 9، ص 126ـ127؛ همو، 1363، ص 586؛همو، 1360، ص 250؛ همو، 1354، ص 261).
ازدیدگاه فلسفههای مشاء، اشراق و حکمت متعالیهماهیت سعادت، لذتی است که برای انسان کمالمحسوب میشود؛ اما ازآنجاکه انسان دارای قوایمتعدد بوده و هر قوه مقتضی لذتهای خاص ومتناسب با خود است، سعادت نیز متعدد و دارایمراتب مختلف خواهد بود که بر حسب تعدد قواینفس و تکثر لذتهای آن، به سعادت حسی،سعادت خیالی و سعادت عقلی دستهبندی میشود.
سعادت حقیقی از دیدگاه فیلسوفان اسلامی آناست که قوه عقلانی و نفس ناطقه به کمال مطلوبخویش برسد و راه رسیدن به آن، این است که اولا،در بعد نظری به درک مجردات عقلی و معارفربوبی دست یابد و ثانیا، در بعد عملی و از حیثارتباط با بدن بر تمامی قوای پایینتر سلطه پیدا کند ومیان آنها توازن و عدالت برقرار سازد."